علیرضا فدایی کرمانی- هنر و صنایعدستی از شاخصههای اصلی فرهنگی و هویت یک جامعه محسوب میشود نقش و اهمیت صنایعدستی بهعنوان هنری خاص، مستقل، بومی و اصیل با جنبههای قوی کاربردی از جهات هنری، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و...بر همگان آشکار است که نقش بیبدیلی در توسعه گردشگری پایدار دارد. بدون شک یکی از افتخارات هر ملت و کشوری، صنایع بومی و دستی آن کشور است. چرا که این صنعت و به عبارتی این هنر صنعت ویژه و بیرقیب حاصل ذوق و هنر، سلیقه، ابتکار و خلاقیت هنرمندان و صنعتگران عزیزی است که صبورانه آداب، سنن و رسوم و در یک کلام پیام فرهنگی نسلها را در محصولات تولیدیشان متجلی کرده و از آن پاسداری مینماید. حامد ذویاور از هنرمندان مطلع و موفقی است که نزدیک به سه دهه است که در زمینه صنایعدستی، نقاشیخط؛ هنرهای تجسمی و.. مشغول به فعالیت میباشد.
ذویاور فارغالتحصیل رشته صنایعدستی از دانشگاه تهران است و در کنار فعالیتهای هنریاش سالها است که بهعنوان مدرس در آموزشگاههای هنری، هنرستان و دانشگاه نیز مشغول به فعالیت میباشد. وی هنرمند صاحبنظری در زمینه فرش، پته، سرامیک و سفال است و در کنار خلق اثر هنری در عرصه پژوهش نیز هنرمندی فعال است به مناسبت برگزاری نمایشگاه آثار نقاشیخط این هنرمند در گالری ارغوان گفتگویی با او انجام دادم که در ادامه میخوانید:
لطفاً درباره آثار نمایشگاه اخیرتان برای خوانندگان ما توضیح دهید و اصولاً نقاشیخط و سابقه و ویژگیهای آن چیست؟
در تعریف سادهای از نقاشیخط میتوان گفت به کلیه آثار هنری که عناصر تشکیلدهنده آنها خط و خوشنویسی است و بهصورت مسطح بر روی صفحه و با تکنیکهای مختلف اجرا میشوند نقاشیخط گویند. نقاشیخط شیوهای است در نقاشی مدرن و خوشنویسی معاصر ایرانی، گروهی نقاشیخط را تلفیقی از خوشنویسی و خط با نقاشی و گرافیک میدانند. پیدایش نقاشیخط را نمیتوان محدود به زمان و مکان خاصی دانست، اما میتوان گفت در ایران مکتب سقاخانه نقش بسیاری در خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر ایجاد کرده است. سالهای ابتدای ظهور نقاشیخط، استفاده از خط، فقط یک عنصری مناسب بود. تا با ترکیب و تلفیق باهنرهای بومی ایران بهعنوان یک شناسه هویتی در آثار نقاشی به کار گرفته شود؛ اما بهطور خلاصه پیشینه تاریخی نقاشیخط به قبل از جنبش سقاخانه برمیگردد، در واقع خط گلزار و سیاهمشق و نوشتههای طلسمات و کتیبههای رنگی کاشی، بخصوص از زمان صفویه رواج پیدا میکند. کارهای شاه محمود نیشابوری خطاط برجسته دوره شاهطهماسب صفوی است (که دو کتاب گرانسنگ شاهنامه و کتاب نفیس خمسه نظامی را کتابت کردهاند) دقیقاً نقاشیخط هستند. در دوره قاجار خطوط تفننی و گلزار رواج بیشتری پیدا میکنند. آثار احمد جلایر، آثار ملک محمد قزوینی نمونه خیلی عالی نقاشیخط هستند. در عصر جدید هم اساتید دیگری مانند فرامرز پیلارام، رضا مافی، حسین زندهرودی، نصرالله افجهای و محمد احصایی در پیدایش نوع جدید و پیشبرد این هنر در ایران مؤثر بودهاند. البته لازم به ذکر است که این نمایشگاه تحت عنوان سماع قلم برگزار شده و ۶۰ اثر از بنده در اندازههای متنوع به نمایش گذاشته شده است و تمامی آثار سبک شخصی من است که پس از سالها تجربه و فعالیت در این زمینه پدید آمدهاند و هیچ اقتباسی از دیگر هنرمندان این عرصه بهعنوان کپیبرداری صورت نگرفته است و آثار به سمت سوی تقلید نرفته و تماماً لهجه فردی و دارای امضا بنده میباشد.
برگزاری نمایشگاههای هنری چه تأثیری دارد و وضعیت کرمان در خصوص دارا بودن گالریهای مناسب و استاندارد چگونه است؟
در پاسخ به سؤال شما باید بگویم اگر در نمایشگاههای هنری به مفهوم هنر پرداخته شود این امر میتواند تأثیر بسزایی در پیش برد و ارتقا فرهنگ و حتی سلامت روانی و... اجتماع داشته باشد و این موضوع تنها مختص جامعه ما نیست ولی متأسفانه مفهوم هنر و رسالت، جایگاه و تأثیرگذاری آن هنوز حتی در جامعه هنری ما هم شناختهشده نیست؛ اما بهطورکلی محیطهای گالری در کرمان نسبتاً خوب است ولی با این وجود متأسفانه بعضی امور و مسائل در هنر امروز ما وارد شده که همین امور باعث گروهبندی، حواشی و...شده و هنر را از ماهیت خود دور کرده است. بعضاً مشاهده کردم گالری دارها طبق همین سلیقه نمایشگاه برگزار میکنند و بدون آشنایی با کسی نظر میدهند درحالیکه گالری دار باید درباره نمایشگاه و هنرمند اطلاعات لازم را کسب کند و بعد اعلام نماید. شما ببینید در جامعهای که وضعیت یک قشر قابلمقایسه با قشر دیگر نیست، مثلاً وکلا و قضات با قشر فرهنگی و هنری یا پزشکان و معلمین اصلاً وضعیت رفاهی این گروهها با یکدیگر قابلمقایسه نیست از این تفاوت میتوان به معایب و مریضهای اجتماعی پی برد چرا که قضات و وکلا به اختلافات مختلف اجتماعی میپردازند و پزشکان به امراض بدن و معلمین و هنرمندان به جوانب تعلیم تربیت جسمی و روانی و زیبایی و لطافتها و... پس اجتماع فعلی ما هم امراض اجتماعی دارد و هم از نظر جسمی مریض و هم ساختار خانوادگی سست دارد و اما جامعه ما کاری به مسائل روانی و جنبههای زیبایی و ادب و فرهنگ ندارند یا بسیار کماهمیت میدهد درحالیکه باید تربیت و تعلیم و آموزش هنری و. از زیربناییترین مسائل باشد. متأسفانه من نوید خوبی برای آینده اجتماع نمیبینم و این بیتوجهی به حقیقت و جایگاه هنر بسیار نگرانکننده است.
با توجه تحصیلات و سابقه فعالیتهای هنری شما صنایعدستی کرمان دارای چه پتانسیل و جایگاهی در سطح کشور و بینالملل میباشد؟ مشکلات و موانع تولید صنایعدستی در کرمان از نگاه شما چیست؟
همیشه در تمامی جوامع نیروها و افراد بالفعل برای تولید صنایعدستی موجود است و آنها همان اقوام بومی هر منطقه است سابقه کرمان در صنایعدستی بسیار دیرینه است و تقریباً از تمام مواد و اشکال مختلف آن در مناطق مختلف موجود بوده و است مانند شالبافی که هنوز چند دستگاهی موجود است و یا حصیربافی ولی رشتههایی مثل شیشه و سنگ و... که دیرزمانی در منطقه شهداد یا همان تمدن آراتا موجود بوده بهکلی مفقود گردیده بود و فقط آثار و نشانههایی از آن تمدن و صنایع وجود دارد. البته معاونت صنایعدستی درصدد ایجاد کارگاه شیشه در آن منطقه شد ولی به علت اینکه از موانع و... آگاهی نداشتند ظاهراً با موفقیت همراه نبوده است فلز و قلمزنی نوعاً در سطح شهر کار میشود ولی بحث این است که باید در روستاها و مناطق غیرشهری نیز درصورتیکه بومی آنجا بوده نیز با اصول کارشناسی شده راهاندازی و تولید و درآمدزایی شود. اصلاً وظیفه معاونت صنایعدستی همین است که صنایع بومی را تا زمانی که درآمدزا میشوند موردحمایت قرار دهند. اصلیترین مسئله صنایعدستی عدم نظم اجتماعی است و عدم وجود سلسلهمراتب مؤثر است که متأسفانه از اجتماع ایرانی تا حد زیادی رخت بسته است به این معنی که مفهوم کدخدا و ارباب و در حقیقت بزرگ معنوی و مادی جایگاه خود را ندارد و حتی باید عرض کنم قوانین کار امروزه خود قوانین ضد کار شده است چرا که کارگر در ایران یک سال تاریخمصرف بیشتر ندارد و بعد از آن میتواند با قوانین اداره کار کارفرما را به تعطیلی کارگاهش بکشاند که به نظر درست نیست و قوانین بیمهای و شهرداری و مجوزها و... چناند که کسی به فکر تولید و... نخواهد افتاد فقط کسانی که از رانت استفاده میکنند میتوانند باعث ایجاد کارگاه شوند و در نتیجه باعث نابودی صنایع شوند.
حال و احوال فرش کرمان این دستبافت ارزشمند این روزها چگونه است؟ آیا فرش کرمان میتواند به دوران طلایی خود در گذشته بازگردد؟
روزی از یکی از بزرگان فرش این سؤال را پرسیدند پاسخ داد حال محتضری است که آماده مرگ و دفن است. باید عرض کنم تا زمانی که شاهد عدم* نظم اجتماعی* در جمیع امور و عدم صداقت در بین افراد جامعه باشیم، نباید توقع اوج و پیشرفت در هیچ امر و دوران طلایی در هیچ زمینهی داشته باشیم. در روزگار اوج و به قولی دوره طلایی فرش دیار کریمان نه از وام فرش خبری بود نه از سرمایهگذاری دولتی، تمام هزینههای فرش، از خود فرشبافان و تولیدکنندگان بود و بس، از خارج این حیطه دخالتی در امر فرش صورت نمیگرفت اما از وقتیکه تجار و دولت که از دغدغههای فرش فارغ بودند وارد عرصه تولید شدند و صرفاً به دنبال منفعت و سود بودند، وضعیت فرشبافی بهکلی دگرگون شد. الآن گاهی شنیده میشود که فلان مقدار وام به فرش اختصاص یافته ولی میبینیم از روز قبل وضعیت بدتر میشود عوض اینکه بهتر شود درحالیکه قبلاً اصلاً از این وامها و حمایتها خبری نبود و فرش ایران و کرمان جایگاه اول دنیا را داشت. اغلب نزدیک به تمام وامها هم در غیر هنر و فرش سرمایهگذاری میشود، مانند برجسازی و پرورش ماهی و... و همانطور که عرض کردم تا نظم اجتماعی و صداقت در جمیع امور نباشد به دنبال وضعیت بهتری نباید باشید و اصلاً توقع نباید داشت چرا که تمام امور به هم گره خوردهاند و از هم مجزا نیستند.
شما سالیان سال است که بهعنوان مدرس در رشتههای تجسمی و هنرهای دستی فعالیت دارید از منظر شما مهمترین مشکلات و معضلات در بخش آموزش هنرهای تجسمی و صنایعدستی چیست؟
مهمترین معضل مدیریت در امور هنری است امور هنری از لطیفترین امور میباشد و متأسفانه گزینشهای نامربوط در این مورد باعث به قهقرا رفتن آموزشهای صنایعدستی و هنری گردیده است کسی که تخصصی در امور هنری ندارد و خاک این میدان را نخورده است گیریم که درس هنری در دانشگاه خوانده باشد چنین شخصی بهطور لزوم برای مدیریت هنری مناسب نیست وقتی درد هنرمند و صنعتگر را ندارد و نمیداند یا متولی که یکشبه به جایگاهی رسیده یا سازمانی که اصلاً و ذاتاً هنری نیست برای اشتغالزایی دست به ایجاد و تولید و...بزند قطعاً چنین برنامهریزیهایی با موفقیت همراه نخواهد بود و متأسفانه گوش شنوایی هم وجود ندارد.
در چنین وضعیتی استادان و صاحبنظران نیز حاضر به همکاری نخواهند بود و به سمت گوشهنشینی و انزوا خواهند رفت تا حداقل اگر مفید برای جامعه نیستند خود را محفوظ نگه دارند. این امور با بخشنامه و دستور و اجبار نیز درستشدنی نیست تنها با عدالت اجتماعی امکان تصحیح امور به وجود خواهد آمد؛ و عدالت نه به این معنی که تمامی افراد در یک سطح باشند بلکه وقتی کسی و کسب کاری توان رشد داشت صادقانه اصولی حمایت شود نه از طریق رانت و پارتی کارها جلو رود.
توصیه شما برای علاقهمندان و هنرجویان رشته صنایعدستی چیست؟
توصیه بنده ناقابل این است صرفاً بهواسطه علایق خود به دنبال هنر و صنایعدستی باشند و اگر میخواهند وارد این عرصه شوند ناخوشنودیها را به جان بخرند کشور ما درست است غنی از فرهنگ و هنر است و در طی قرون سرمنشأ خدمات و ابداعات و تحولات فرهنگی بوده ولی داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حساب است و ما بهعنوان هنرمندان امروز باید تاریخ آینده این سرزمین را در هنر و فرهنگ بسازیم و همانطور که گفتم افتخار به گذشته چندان اهمیتی ندارد و توصیه من به خودم و هنرجویان جوان این است که توجه به وضعیت کنونی و با علم به این اوضاع نهچندان مطلوب امروز در عرصه هنر، با اندیشه، همت شبانهروزی و خستگیناپذیر، توکل بر خداوند حرکت کنند و منتظر حمایت و توجه مدیران و سازمانها و ...نباشید و بدانید که اثر هنری فاخر نادیده نخواهد ماند و بالاخره روزی دیده شده و خالق و هنرمندان ارجوقرب خواهد یافت بهترین توصیه و پیشنهادم این است که ببینید در کدام رشته هنری یا صنایعدستی میتوانید با عشق و علاقه کار کنید و همان را انجام دهند و بدانند که هنر و صنایعدستی از مواد اولیه در دسترس و بومی و ابتدایی قابل خلق است. حقیقتاً ارزش هنر به همین است که از مواد اولیه بومی خلق اثر صورت بگیرد و از هیچ میتوانید همهچیز بسازید. منتظر فلان طرح و فلان ماده اولیه نباشید یاعلی بگویید دست بر زانو بگذارید و دیدن دوره و آموزشی صحیح و با تکیه بر خلاقیت و تجربه خودتان شروع کنید.
شهر کرمان و احساسی که به آن دارید آیا در خلق آثارتان تأثیرگذار بوده است؟
کرمان دل عالم است و ما اهل دلیم. درد دل کردن و بدرد آمدن دل در دیار کریمان و دل عالم، امری ناخشنود است. ولی از آنجا که وقتی دلشکسته باشد دست کار نمیرود و وقتیکه دل خشنود و قوی باشد و بقول گفتنی قوت قلبی باشد دست شکسته کار میکند، خوشبختانه زندگی در این دیار بیتأثیر نبوده است و طی این سالها گاهی با قوت قلبی که از دوستان عزیز تراز جانم روبرو میشدم و به تشویق آنان کار میکردم و اصلاً به سفارش همین دوستان بزرگوار به قولی به احیا مجدد خود دستزدهام. همچنین از مهر و لطف همشهریان عزیزم سپاسگزارم که به آثار و تلاش ناقابل من حقیر صحه و مهر تائید گذاشتهاند. جغرافیای کویری کرمان در دل خود مردمانی را پرورانده که نجابت، سادگی و دلدادگی و عشق آنها شهره است و مطمئناً اکثر هنرمندان کرمانی نیز دارای همین خصایص هستند