جعفر توزنده جانی، نویسنده و دبیر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان:
کتابخوانی جدی من از کرمان شروع شد
جعفر توزنده جانی برنده دو دوره جایزه مهرگان برای کتابهای «مهمانی دیوها» و «جادوی دژ» است و از کتاب «کمال الملک» او از سوی جشنواره کتابهای کمک درسی سال 1383 تقدیر شده و داستان «چرا دریا عصبانی شد؟» جایزه کتاب سال شهید حبیب غنیپور در سال 1386 را از آن خود کرده است.
او اکنون دبیر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان کشور است.
آنچه در ادامه میخوانید، نوشته این نویسنده خوش ذوق است که پس از تجربه سفر حرفهای چندی قبل خود به کرمان نگاشته است.
روزی که سوار هواپیما شدم تا به کرمان بروم هیچ فکرش را نمیکردم کارگاه ما قرار است جایی برگزار شود که آغازگاه جدی کتاب خواندن من بود. کرمان را بیست سالی میشد ندیده بودم. شهری که چهار سال از دوران نوجوانی را در آن گذرانده بودم و خاطرات تلخ و شیرین زیادی از آن داشتم. (من از سال 56 تا 60 کرمان بودم.) وقتی وارد مکانی شدم که نخستین روزهای جدی کتاب خوانی من از آنجا شروع شده بود نفسم به معنای واقعی حبس شده بود.
کتابخانه موزه صنعتی کرمان را از همان سالها کشف کردم. روزهایی که در کرمان تنها بودم و خانوادهام کنارم نبود این تنهایی را با رفتن به سینما پر میکردم. یک روز که داشتم از کنار موزه صنعتی رد می شدم چشمم به کتابخانه افتاد. رفتم داخل. کتابی برداشتم و همان جا خواندم. نمیدانم چه کتابی بود اما یک لحظه خودم را جای جک لندن گذاشتم. چنین شنیده بودم که جک لندن جوانی ولگرد بود که همیشه پلیس دنبالش میکرد یک روز برای فرار از دست پلیس وارد کتابخانه ای میشود. کتابی بر میدارد و مطالعه میکند چنان از کتاب خوشش میآید که تا آن را تمام نکرده بیرون نمیرود. از آن روز به بعد کارش میشود رفتن به کتابخانه و خواندن کتاب (نمیدانم درست است یا نیست. اما سالیان سال است من با این قصه دل خوش میدارم به کتاب و کتاب خواندن. همان طور که آن روز در کتابخانه موزه صنعتی دل خوش کرده بودم) منم مثل جک لندن از آن روز بعد از ظهرها که از هنرستان برمیگشتم ناهار که میخوردم به کتابخانه میرفتم و کتاب میخواندم. حالا فکرش را بکنید بعد از حدود سی سال دوباره به همان مکان برگردی و بخواهی در مورد باشگاه کتابخوانی صحبت کنی، معلوم است هر چه میگویی از دل برآمده و عین واقعیت است.