جمعه 20 تیر 1404
  • فرهنگ و هنر
  • شماره خبر: 9607909
  • 17 تیر 1398
  • 12:51
  • امتیاز:5/4
  • امتیاز شما
 3 اپیزود ضد جنگ

نگاهی به نمایش «به خنده گندم که رویای آرد»

3 اپیزود ضد جنگ

نمایش به خنده گندم با رویای آرد، نوشته مرتضا شاه‌کرم و با کارگردانی آقای محمدرضا حیدری از نیمه آغازین اردیبهشت ماه در تالار همایون صنعتی مجموعه یادگاران صنعتی بر روی صحنه بود. این نمایش در سه روایت اپیزودیک که در نقطه‌ای هر سه تلاقی می‌کنند با نگاهی ضد جنگ تلاش دارد بازتابی باشد از آسیب‌های جنگ. هر چند این نمایشنامه به درستی هیچ نقطه زیبایی از جنگ به ما نشان نمی‌دهد و به نقاطی از این رخداد شوم می‌پردازد که همواره کور مانده است، ولی شوربختانه خود نیز به دلیل کاستی در ساختار نمایشنامه و ناتوانی در برخی گستره‌های اجرایی سترون می‌ماند.

محمدرضا حیدری که تلاش دارد به نوشته آقای شاه کرم در اجرا وفادار بماند، به یاری نوشته دریچه‌ای بر ما می‌گشاید که به درستی همه تار و پود نازیبای جنگ را  واشکافته و ما را با دنیایی زشت و کریه از پیامد‌های جنگ رو در رو می‌کند و نمایش واگویه آدم‌های بی آینده‌ای می‌شود که در گذشته‌ای دور، مانده و سرگردانند. دنیای تلخ و نازیبای آدم‌های بیماری که  همه با قرص‌هایشان آرام اند و دم ساز.    
در پی آنچه آمد، گمان می‌رود که ما با نمایشی رو در روییم که می‌تواند ما را تا ژرفنای تلخ تباهی جنگ پیش ببرد و پیامد‌های این پدیده تلخ را کارشناسانه و اشکافی کند ولی دریغ و درد که نمایشنامه و به پیرو آن نمایش تا لایه‌های رویین شعار و بازی‌های ساده زبانی می‌مانند.
اینکه چگونه است که نمایشنامه و به پیامد آن نمایش از این کنکاش باز می‌مانند از آنجاست که نمایشنامه به دلیل ناتوانی در آفرینش کاراکترهایی به دور از غلو و باورپذیر، فضای خودساخته‌اش را از بنیان ویران می‌کند و ناچار مویه‌نامه‌ای می‌شود که آدم‌هایش دم به دقیقه در پی یافتن آنی برای ناله کردن هستند.
آسیب این کاستی در همین بخش بر بدنه نمایش نمی‌ماند و چون نمایشنامه نمی‌تواند کاراکترها را آنگونه که باید رشد و پرورش دهد، با فرو ریزش آن  باورمندی فضا و رخداد ها، شکفتن بن اندیشه‌ای نیز که تلاش دارد در کنه ذهن تماشاچی بکارد به بار نمی‌نشیند. 
از دیگر سو، مکان و زمان سدی دیگر است تا تماشاچی امروزی از دو سو نتواند با نمایش همراه شود. چرا که هم آن اندازه از فضا و آدم‌های نمایش دور است که هیچ رخداد آشنایی را بر صحنه نمی‌بیند و دیگر اینکه نمایش نیز نمی‌تواند او را به شناختی در خور از این فضا و آدم‌ها برساند.
آسیب دومی که نمایش نامه گرفتار آن است ماندن در یک موقعیت و ناتوانی در فراهم آوری وضعیتی نمایشی است. از این روی نمایشنامه از رشد بازمی‌ماند. آدم‌ها بی‌دلیل دور هم گرد می‌آیند و باید آنچنان پیرامون یک موضوع حرافی کنند تا بتوانند به نقطه‌ای برسند که همه آنچه از گذشته برا‌یشان طراحی شده است را، روایت کنند. به زبان ساده‌تر اینکه ما شنونده یک روایت کلامی می‌شویم نه درگیر یگ  روایت نمایشی  مگر در اپیزود سوم که آن اپیزود هم شوربختانه در اجرا آسیب می‌بیند. 
در ادامه  ناگفته بر ما هویدا است بی‌شک دو آسیبی که برشمردیم خود به سدی برای ساختار یافتن دیالوگ در نمایش می‌انجامد و ما هیچ گفتگویی نداریم مگر حرافی آدم‌هایی که مویه می‌کنند و آنچه را که نویسنده به جای آنها گفته است به زبان می‌آورند.
در اجرا نمایش بسیار بهتر است و خوشبختانه شناخت و بازشناسی درست نوشته از سوی کارگردان و طراحی اجرایی هماهنگ با آن به اجرایی قابل قبول انجامیده است. طراحی ساده ولی کاربردی محمدرضا حیدری هر چند که نوآورانه نیست ولی در راستای چشم انداز نوشته و اثر  است. محمدرضا حیدری با نگاهی وفادار به نمایشنامه دست به طراحی اجرا زده است و هزارتویی آفریده که آدم‌های نمایش در آن گیر افتاده‌اند و تنها راه فرارشان برگشت به گذشته‌ای سیاه است. نمود بیرونی این هزار تو، برون‌ریز درون آدم‌هایی است که خود و آینده‌شان  را در گذشته‌ای دور جا گذاشته‌اند.
این آدم‌ها در طول نمایش برای باز یافت خویش در این  هزارتوی زمان و مکان هر آنچه که تلاش می‌کنند، دریغ که همچنان سرگردانند. مادرانی که کودک‌هاشان را از دست داده‌اند، مردانی که زن‌هاشان را از دست داده‌اند و خانواده‌هایی که متلاشی شده‌اند، همه و همه در این هذلولی سرگشته‌گی فرو می‌روند. آدم‌های بیماری که تنها آنی با قرص آرام‌اند و بی‌قرص شوریده و پریشان و هر آنچه بیشتر تلاش می‌کنند کمتر خود را می‌یابند.  
هر چند طراحی‌های در راستای کار و شناخت تکنیک از سوی کارگردان به نقطه قدرت کار بدل شده است ولی این نقطه قدرت جایی از دست کارگردان در می‌رود که به گستره بازی‌ها پا می‌گذاریم. نامتجانس بودن بازی‌ها نمی‌تواند یک دست شود و در شیوه اجرایی و در ساختار اجرا جای بگیرند. هر چند بخشی از این ناهمگونی در بازی‌ها به گستره بسته توانایی بازیگران در استان کرمان باز می‌گردد ولی شتاب کارگردان در صحنه آوردن اثر به روشنی دیده می‌شود.

 

جلیل امیری

0