باوایل امسال یک روز چهارشنبه مورخ 21 فروردین ماه مسعود احمدی، شاعر معاصر کرمانی در یکی از خیابنهای محل سکونتش در تهران دچار سانحه تصادف شد و تعداد زیادی از علاقهمندانش را نگران کرد.
پویان احمدی فرزند او همان روزها در توضیح این سانحه به خبرگزاریها گفت: «پدرم در حین عبور از خیابان تصادف کردند و دچار خونریزی مغزی شدند و قسمتی از استخوان لگنشان شکسته است و در حال حاضر در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان مفرح تهران بستری هستند و سطح هوشیاریشان بین پنج تا شش است.»
مسعود احمدی در همین وضعیت بسر میبرد تا اینکه چند روز گذشته خبردار شدیم که بهوش آمده و چند کلمهای هم صحبت کرده و سطح هوشیاریاش نیز از شش به ده افزایش یافته است.
خبر بهبودی نسبی این شاعر معاصر از نگرانی علاقهمندانش کاست و آنها را امیدوار کرد تا برای سلامتی بیشترش دعا کنند. ما نیز به منظور ادای وظیفه به این شخصیت ادبی و همراهی در دعای خیر برای سلامتی نهاییاش، در سطرهای پیش رو با او خواهیم بود و گزیدهای از گفتارهایش را با هم بازخوانی میکنیم.
شعر ما از نیما به بعد تغییری چندان ماهوی نیافت
مسعود احمدی که حضور جدی و مسئولانهاش در شعر و ادبیات معاصر نزدیک به نیم قرن را شامل میشود در گفتوگویی با روزنامه آرمان امروز به تاریخ 18 شهریور 96 میگوید: «جریان تاریخی شعر ما از نیما به بعد تغییری چندان ماهوی نیافت. درواقع شعر شبهمدرنی شکل گرفت که از دل سرمایهداری وابسته و صنعت مونتاژ سر برکرد و بیشتر متاثر از ترجمه اشعار شاعران اروپایی؛ چرا که تکوین فردیت خودمختار در آن شرایط تاریخی و اجتماعی ممکن نبود. به همین علت، شعر حماسی- سیاسی، خواه موزون و خواه منثور، یکهتاز میدان شد.»
این شاعر که همیشه سعی کرده از منظری جامعهشناسانه و تاریخی نیز مسایل را بنگرد، در همان گفت و گو توضیح میدهد: «همه هنرمندانی که در بستر تکامل یک دوره از تاریخ به سر میبرند، خواه ناخواه متاثر از عاملهایی یگانهاند. به روند طولانی تکوین و تکامل مدرنیته نگاه کنیم که چند صد سال به درازا کشید. در مقطعی از آن دوران که انقلاب صنعتی رخ داد و مردم اعم از زن و مرد و کودک به عرصههای تولید انبوه صنعتی و خدمات ملازم با آن راه یافتند و طبیعتا مقولههایی چون فردیت، کثرتگرایی، مردمسالاری و... پای گرفتند، هنر برآمده از دل اشرافیت زمینداری به هنری مردمی تبدیل شد و بنابر چند و چون هر برهه از روند تکاملی سرمایهداری صنعتی تا سرآغاز پستمدرنیته مکتبهای گوناگون و راستینی پدید آمدند که چون حلقههای یک زنجیر به هم متصلاند. از نوکلاسیسیسم، رمانتیسم، سمبولیسم و... بگیرید تا فتوریسم، داداییسم و... و از اینها تا سورئالیسم و رئالیسم جادویی و...
بنابراین، شعر را در روندی تاریخی میتوان ارزیابی و نامگذاری کرد، نه بر پایه دهههای یک دوران. تردید ندارم که مخاطبان اینگونه گفتوگوها تفاوت میان مکتب و سبک را میدانند، اما این یادآوری شاید سودمند باشد: فردیت از مولفههای فرهنگ مدرن است و سبک مبین فردیت هنرمند؛ چنانکه چندین نقاش پراکنده در کشورهای اروپایی همزمان و کموبیش در پدیدآوردن مکتب امپرسیونیسم نقشی بارز داشتند؛ مکتبی که بسیاری از صاحبنظران آن را بشارتدهنده هنر مدرن میدانند. اما همه آنان همانند ونسان ونگوگ صاحب سبک نیستند. به عبارتی در آثار ونگوگ فردیت یا متافیزیک فردی ممتازی چشمگیر است که در آثار کسانی چون ادگار دگا، پیر آگوست رنوار و حتی کلود مانه و... چندان بارز نیست. از این بابت پل گوگن نیز در میان اکسپرسیونیستها بیهمتا است.»
آثار ارزنده مانع از انحطاط كامل شعر امروز ایران میشوند
مسعود احمدی همانجا در پاسخ به پرسشی دیگر میگوید: «بیکاری ساختاری ناشی از خودکارشدن تولید و خدمات، شبهطبقه متوسط خودشیفته، تنکمایه، تنگنظر و آزمندی را پدید آورده است که روز به روز بلکه دمبهدم متورمتر میشود. این توده عظیم از انبوه بیکاران از جمله بسیاری کارگران فنی، کارمندان، کارگران ساده، بازنشستگان، کسبه خردهپا، حاشیهنشینان اغلب روستایی، ولگردان و... و البته آنها که هنوز به کاری مشغولند شکل گرفته که دولت را نماینده برحق و خیرخواه خود میداند. اغلب دولتهای امروزی جهان معاصر که سران آنها نه سیاستمدار که شعبدهکاران و دلقکهایی حرفهایاند نیز بر اساس برنامهای از پیش ساخته و پرداخته لحظه به لحظه عرصه تاختوتاز این توده بیشکل را که شمار چشمگیری از افراد آن خود را در همه حوزههای علمی و فرهنگی ذیصلاح و صاحبنظر میدانند، فراخ کرده و میکنند. باور نکنیم که اهدای جایزه ادبی نوبل به باب دیلن یا جایزه اسکار به کارگردان فیلمی بسیار معمولی و معیوب بیهدف و غرض است. برکشیدن نمایندگان فرهنگی این توده کممایه و پرمدعا علاوه بر اینکه در راستای یکپارچهسازی مزورانه جهان پرمعناست، شیوه نرم به انزوا راندن اندیشمندان و هنرمندان راستینی است که آثارشان سبب رشد دانش و بینش و پسند مخاطب میشود و لاجرم موجب پیدایی پرسش و درنهایت باعث رودررویی با نظم مستقر متکی بر انباشت ثروت و سرمایه. باید توجه داشته باشیم جز اقلیتی از این توده که به کاری مشغولاند، بقیه به انواع و انحا جیرهخوار دولتها هستند. اگر نگاهی هرچند گذرا به فضاهای مجازی و بخش ادبی مطبوعات بیندازیم، با تلنباری از یاوه روبهرو میشویم که به نام شعر منتشر شده و میشود. در اینجا باید تاکید کنم که مقصودم از عوام نه مردم که پایینترین لایه فرهنگی جامعه است. وقتی لفاظیهای بیمغز سردمدار مکتبی جعلی، انباشته از اشتباههای مشهود مضمونی و مفهومی، غلطهای فاحش دستوری، ضعف تالیفهای شگفتانگیز و... باشد و طبیعتا مروج تنکمایهگی، آسانگیری، آسانپسندی، تنبلی ذهنی و... و صد البته مورد تایید و قبول بخش به اصطلاح فرهنگی آن توده فربه و متولیان فرهنگی، به همان عوامگرایی و عوامزدگی برنامهریزی شدهای میرسیم که بسیاری از اندیشمندان معاصر به آن پرداختهاند.»
احمدی در گفتوگویی دیگر امیدوارانه میگوید: «برخلاف آسانگیریها و آسانپسندیها و... كه شبكههای اجتماعی نیز در تسری و اشاعه آن نقشی موثر دارند، شاعرانی با هر سن و سال و از هر سنخ هستند كه نهتنها با آثار ارزنده خود مانع از انحطاط كامل شعر امروز ایرانزمین میشوند، كه آن را قوام و دوام میبخشند.»
گفتنی است مسعود احمدی متولد دهم مرداد ۱۳۲۲ در کرمان است. این شاعر در کنار شاعری، هماره به عنوان یک روزنامهنگار حوزه ادبیات معاصر نقشی تاثیرگذار داشته است و به ویراستاری نیز میپردازد.
کتابهای منتشرشده مسعود احمدی عبارتند از: «۲۴ ساعت» (منظومه برای کودکان)، «شبنم و گرگ و میش» (منظومه برای نوجوانان)، مجموعه شعرهای زنی بر درگاه، روز بارانی، برگریزان و گذرگاه، دونده خسته، قرار ملاقات، صبح در ساک، بر شیب تند عصر، برای بنفشه باید صبر کنی، دو سه ساعت عطر یاس، و همچنین حرف زیادی (مجموعه مصاحبههای مطبوعاتی)، دو زن (گفتوگو با آیدا سرکیسیان (شاملو) و اقبال اخوان (مشیری)، دویدن در تنهایی (گزیدهای دوزبانه) و دیگر نبودم مرده بودم.
تلاشهای فرهنگی و ادبی این شاعر کرمانی را ارج مینهیم و همراه با علاقهمندان شعر معاصر، برای شاعر روز بارانی دعا میکنیم.