برای شهر دوستدار کودک گفتمانسازی نکردهایم
از چند ماه قبل که شهرداری و شورای شهر کرمان سرفصل مهم و مبارکی را با عنوان «کرمان شهر دوستدار کودک» باز کرد، چندباری به آن پرداختهایم و هرکجا ردّی از این موضوع دیدهایم، ردّش را ولو با خبری کوتاه یا گزارشی مبسوط در کرمانشهر زدهایم؛ یعنی اینکه به این موضوع حساسیت نشان دادهایم و خواستهایم در حد توان قدمی در جهت معرفی کرمان به عنوان شهر دوستدار کودک برداریم. البته در این مسیر نشریات دیگری هم همراه بودهاند و از منظر خود به قضیه نگاه کردهاند که دست مریزاد به آنها هم.
با این مقدمه میخواهم بپرسم: آن ارادهای که میخواست و میخواهد شهر کرمان را به عنوان یک شهر دوستدار کودک معرفی کند، اکنون کجای کار ایستاده است؟ و بلافاصله اضافه کنم که روی سخنم در اینجا با مسئولان شهری و نمایندگان محترم شورای شهر نیست. روی سخنم مستقیما با فعالان مدنی و فرهنگی است. از آنان میپرسم که در این مدت چه واکنشی به این موضوع داشتهاند؟
اصولا آیا با اینکه کرمان، شهر دوستدار کودک شود، مخالفاند یا موافق؟ اگر مخالفاند به چه دلیل و اگر موافق هستند، به چه دلیل؟
گمان نمیکنم هیچ عقل سلیمی با «شهر دوستدار کودک» مخالف باشد. بدیهی است که جامعه آینده بر دوش کودکان اکنون است و کودکان اکنون هم فرزندان ما هستند، و همه با این موافقاند، تنها بحثی اگر هست بر سر این است که آیا کرمان برای اینکه خود را به عنوان یک شهر دوستدار کودک معرفی کند، بستر لازم را دارد یا خیر؟
آیا میدانیم که در شهر دوستدار کودک، قرار است همه عناصر شهری و محیطی به خدمت رشد کودکان بیایند و قوانین بر اساس حقوق آنها نوشته شود؟ آیا میدانیم حق بازی، حق آموزش، حق تربیت صحیح، حق هوای پاک و...همگی از منشور حقوق کودکان است که در شهر دوستدار کودک باید رعایت شود؟
بدون تردید تعداد زیادی از مخاطبان این یادداشت که عموما همان فعالان مدنی و فرهنگی شهر هستند، به موارد فوق آگاهند و بیشتر از آن را هم میدانند، اما از نظر نگارنده این سطور آنچه مورد غفلت همه ما است، بیتفاوتی در گفتمانسازی است. یعنی هیچکدام از ما چه در جایگاه یک شخص حقیقی باشیم و چه در جایگاه یک شخص حقوقی، پای خود را از طرح یک جمله شعاری و کلیشهای فراتر نگذاشتهایم. این در حالی است که برای تحقق آرزومان که همان شهر دوستدار کودک است، باید ساعتهای مختلف بنشینیم و درباره مفهوم کودکی صحبت کنیم، باید درباره نیازهای کودکان مطلب بنویسیم، باید شیوه تربیتی خودمان و والدینمان را آسیبشناسی کنیم تا اگر ایراد و اشکالی داشته، دیگر به کودکانمان وارد نیاید، باید برای آینده کودکانمان برنامه بریزیم و حتی از میزان ثروت مادی و معنویای که قرار است برای آنها به ارث بگذاریم، آگاهی داشته باشیم، راستی آیا تصوری از ادبیات کودک، سینمای کودک، موسیقی و تئاتر کودک و دیگر رشتههای هنری مرتبط با کودک داریم؟ و ...
و همه اینها یعنی گفتمانسازی درباره مفهوم کودک و شهر دوستدار کودک که بیتعارف تا کنون هیچ قدمی در این راه برنداشتهایم و باید حواسمان باشد و بجنیم که دیر نشود و شرمنده کودکانمان نشویم.
رضا شمسی