نگاهی به فیلم «شبی که ماه کامل شد»
تروریسم از نگاهی نو
«شبی که ماه کامل شد» آخرین ساخته نرگس آبیارفیلم مهم و قابل تاملی است. آبیار به عنوان کارگردان در این فیلم نیز مانند چند فیلم گذشتهاش راوی قصهای از زنان این سرزمین است. فیلم، با ریتمی آرام، جذاب وعاشقانه آغاز میشود. پس از آن مخاطب درمیانه داستان زندگی یک زوج با جغرافیا وآداب ورسوم مردمان بلوچ آشنا میشود. و این خود در وانفسای سینمای امروز ما که بخش عمدهای از تولیداتش پروژههای کم هزینه «لوباجت» با داستانهای تکراری وآپارتمانی که از شناخت فرهنگ اقوام مختلف پرهیز میکند امتیازی مهم محسوب میشود .جدای از این فیلم دارای سکانسهایی مطلوب، اثر گذار وشیرین از روابط خانوادگی است که مخاطب را با فرهنگ عامه، آیینها وسنتهای رایج در کشور آشنا می کند.
در طول 40 سال سینمای پس از انقلاب پیرامون ساخت فیلمهای با موضوع حوادث تروریستی بیشتر ازیک نوع نگاه خاص بهره گرفته شده است. نگاهی که در آن نیروهای خدوم سازمانهای امنیتی تروریستها را به سزای اعمال خود رساندهاند و تمام. روز شیطان، ماجرای نیمروز، امکان مینا و سایر آثار مشابه با دستاویز قراردادن این اتفاقات آثاری هستند که نگاهی به قربانیان این حوادث نداشتهاند. واین ضعف بزرگی است در شیوه به تصویر کشیدن حوادث تروریستی در سینمای ما. اما نگاه شبی که ماه کامل شد به این گونه حوادث نگاه کامل و وسیع تراست. نگاهی که در آن محوریت اثر قربانیان حوادث و جریانات تروریستی است. عبدالمالک ریگی و جریان جندالله که به بهانه حمایت از حق وحقوق بلوچهای مقیم ایران که تماشاگر پیش ازاین دراخبار ورسانهها دربارهاش خوانده وشنیده بود، پیرنگ فرعی روایت فیلم آبیار است که رفته رفته بر پیرنگ اصلی رابطه عاشقانه یک زوج سایه میاندازد. چارچوب فکری، تشکیلاتی وعملیاتی این جریان دررویارویی با زندگی فائزه و متلاشی شدن پایههای عشق، زندگی و باورهای او برمخاطب عیان میگردد.اما مشکل اصلی فیلم در ریتم است. ریتم دیر شکل میگیرد و کند پیش میرود. این ریتم کند برای اثری چون شبی که ماه کامل شد، که زمینه دلهره هم در آن وجود داردمناسب نیست. فیلم نماهای زائدی دارد که با حذف آنها میتوان ضرباهنگی بهتر به اثر بخشید و در نتیجه مخاطب را به دیدن ادامه فیلم راغبتر کرد.
فیلم به درستی از کنار عصبیتهای موجود در منطقه عبور میکند و با نمایشی معقول و صمیمی از اهل سنت، ¬¬ریگی و گروهک تحت کنترلش را از احساسات دوستانه هموطنانمان تفکیک میکند. دایی خانواده عمده بار این تفکیک را به دوش میکشد و با ارجاع به آیات قرآن موضع اهل سنت را در قبال این گروهها تبیین میکند. از سوی دیگر کارگردان با نمایش اعتراض اهالی به رفتارهای ریگی به مخاطب نشان میدهد که میان ریگی و بلوچ تمایز قائل شود تا از تنشهای زمان اکران فیلم جلوگیری شود. این تمایزها در کنار فضاسازیهای قابل قبول از حوزه جغرافیایی محرومترین استان کشور همه چیز را آماده روایت نمادین داستان میکند.
اما فیلم در این نقطه به دام نگاه تلویزیونی به مسائل میافتد و بیانیه خواندنهای فائزه و غمناز شروع میشود. یکی درباره محرومیتهایی که عامل ظهور چنین گروههایی میشود و دیگری درباره عواطف انسانی، مظلومیت مردم و خون بیگناه که هرچه بدی در عالم هست در ریگی متجلی و بلوچ را منزه میکند. این بیانیهها در کنار رفتارهای کارتونی ریگی با کودکان فیلم را به دست خود کم اثر میکند. راستی چرا تا زمانی که با نمایش تصویر و به صورت غیر مستقیم میتوان موضوع و مطلبی را بیان کرد، هنوز در سینمای ما از دیالوگهای بیاثر شعاری از زبان شخصیتها بهره میگیریم؟ بهرحال این فیلم با تمام نقاط ضعف و قوت خود اثری است که به واسطه موضوع، داستان و نوع نگاه خود، اثر مهمی در سینمای ما محسوب میشود و تماشای آن توصیه میگردد.
رضاکرمانی