ریزگردها دغدغهی درشت این روزها
بیش از چند سال است که ریزگردها بسیاری از مناطق جنوبی، غربی و جنوبشرق کشور را درمینوردند و هزاران تُن ذرات جامد را از بیابانهای عربستان (ربعالخالی)، یمن، سودان، عراق، سوریه، کویت و کانونهای برداشت داخلی و…
بیش از چند سال است که ریزگردها بسیاری از مناطق جنوبی، غربی و جنوبشرق کشور را درمینوردند و هزاران تُن ذرات جامد را از بیابانهای عربستان (ربعالخالی)، یمن، سودان، عراق، سوریه، کویت و کانونهای برداشت داخلی و… حمل میکنند و بر گستره بزرگی از شهرهای کشور فرو میریزند. این پدیده در حوزهی جنوب و شرق تحت تأثیر بادهای 120 روزه سیستان است. این پدیده در روزهای طوفانی در زندگی مردم استانهای جنوبی، جنوبغربی وجنوب شرقی اختلال ایجاد می کند.
پدیده ریزگرد معمولاً با حمل تودههای عظیمی از مواد جامد و معلق همراه است که با تصاویر ماهوارهای بهطور واضح قابل ردیابی و تشخیص است. بررسیها نشان میدهد که فعالیت و تأثیر گردوغبار بهطور واضح از اواخر زمستان ۱۳۸۴ ظاهر شده، در سال ۱۳۸۵ تقریباً فروکش کرده و مجدداً در سال ۱۳۸۶ شدت یافته است. شدت وقوع طوفانها و فراوانی آنها در سال ۱۳۸۷ به اوج خود رسیده و در سال ۱۳۸۸ نیز افزایش وسیعی در سطح کشور و استان کرمان داشته است که وخامت اوضاع، از جهت شدت و فراوانی وقوع این پدیده همچنان روندی صعودی را طی میکند. برای مثال در سالهای گذشته این توفانها پس از چند ساعت از منطقه گذر می کرد اما مدتی است پدیده ریزگردها در آسمان شهرستان های ریگان و فهرج جولان میدهد و بیش از 72 ساعت ماندگاری دارد.
میزان غلظت ریزگردها در مناطق جنوبی استان معمولا حدود 1500 میکروگرم بر متر مکعب است اما گاهی به 3200 میکروگرم بر متر مکعب نیز میرسد، یعنی بیش از دوازده برابر حدمجازاست.
پیامدهای ریزگردها
ـ اثرات زیست محیطی و بهداشتی
ـ هر گرم از ذرات گرد و غبار، محتوی یک میلیون سلول از باکتریهایی است که میتواند خطراتی جدی مانند آلرژی و آسم در سیستم تنفسی و بیماریهای چشمی و پوستی را به وجود آورده و حتی منجر به شیوع بیماریهای عفونی (اپیدمی) مرگبار شود؛ برای مثال در وقوع پدیده اخیر ریزگردها در شهرستان ریگان در تاریخ 15 مرداد 94 تعداد 83 نفر از ساکنان این شهرستان راهی مراکز درمانی شدند.
ـ ایجاد اختلال در ناوبری زمینی و هوایی
ـ پیامدهای مخرب اقتصادی و اجتماعی
ـ اثرات زیانبار در بخشهای کشاورزی، مراتع و دامداری
ـ اثر متقابل بر پدیدهها و پارامترهای جوی
-افزایش مصرف مواد بهداشتی و آب و برق جهت برطرف کردن آثار ریزگردها در سطح منازل مسکونی
- کاهش کیفیت محصولات کشاورزی بهخصوص خرمای نخلستانها در شهرستانهای ریگان، فهرج، بم، شهداد، جیرفت، رودبار، و... زیرا تشدید ریزگردها باعث طغیان آفت کنه تارتن در نخلستانها میشود.
چاره چیست؟
با توجه بهعلل برون مرزی و درون مرزی پدیده ریزگردها، چند پیشنهاد مطرح میشود که مهمترین آن انجام دادن عملیات حفاظت خاک، بیابانزدایی و جنگلکاری در مناطق بیابانی داخل کشور است. البته در سالهای گذشته و حتی اخیرا راه حلهای جانبی دیگر مانند پاکسازی هوا با آبپاشی یا پوشاندن بیابانهای عراق با سنگریزه و قلوه سنگ توسط یکی از اساتید دانشگاهی پیشنهاد شده که بیشتر به یک طنز تلخ شبیه بوده تا یک راهکار اجرایی.
چاره اساسی، پذیرش و عمل به فرایند توسعهی پایدار براساس مطالعات فنی و کارشناسی آمایش سرزمین توسط کارگزاران دولتی و برنامهریزان است. توسعهی پایدار با وجود آنکه پیچیده به نظر میآید بسیار ساده است. تنها راه آن در ایران جلوگیری از توسعهی کنترل نشده و اجرای پروژههای سفارشی و غیرعلمی و غیرفنی است که کشور را محل آزمون سعی و خطای پروژههای مخرب خود کرده و همه تقصیرها از خشکی دریاچه ارومیه گرفته تا نابودی جنگلها و مراتع و ریزگردها را به گردن خشکسالی و عوامل ماورای دسترس میاندازند. زمان آن است که با پذیرش ساختار خدادادی طبیعت، دخالتهای ناروای خود را در طبیعت کشور به حداقل برسانیم و به صورت اورژانسی کلیه پروژههای مخرب محیط زیست را متوقف کنیم. برای نمونه:
1 - سدسازی از مهمترین پروژههایی است که بایستی متوقف شود. در سالهای اخیر تاثیر مخرب سدهای احداثی در گستره وسیع کشورمان دیده میشود مانند خشک شدن تالابها (تالاب جازموریان، گاوخونی و....) و دریاچهها (دریاچه ارومیه، بختگان، پریشان و...) و رودخانهها (زایندهرود، هلیلرود و...) و دشتهای پایین دست خود (دشت نرماشیر پایین دست سد نساء نرماشیر) و همچنین احداث سد در کشورهای همسایه که اثرات منفی احداث آنها موجب بروز مشکلات عدیده و جدی برای ایران شده است مانند خشک شدن دریاچههای سه گانه هیرمند، خشکیدگی رودخانههای دجله، فرات و خشکیدگی تالاب هورالعظیم. تمامی موارد ذکر شده در حال حاضر، از مناطق برداشت ریزگردها و ذرات نمک بوده و تهدیدی برای مناطق همجوار و دیگرمناطق دوردست خود میباشند که ضرورت دارد در خصوص بازبینی پوشش گیاهی و تأمین آن از طریق رهاسازی درصد مناسبی از حجم آب سدها حداقل از شدت خسارات کاسته شود.
2 - چرای مفرط دام در مراتع و جنگلها متوقف شود تا پوشش گیاهی کشور احیا شود. بیش از سه دهه است که گفته میشود تعداد دام موجود بیش از دو برابر ظرفیت مراتع است و این نسبت نامساوی علیرغم شرایط خشکسالی و روند در حال گسترش بیابانزایی همچنان برقرار است و تأثیر آن در کنار تأثیر سایرعوامل، باعث افزایش شدت و فراوانی فرسایش بادی خاک وپدیده ریزگردها میباشد؛ لذا ضرورت دارد که مسئولان مربوطه بازار مصرف گوشت را مدیریت کرده و بازار مصرف بر گوشت سفید (مرغ و ماهی) و گوشت دام سنگین (گاو و گوساله) و حتی گوشت دام سبک وارداتی متمرکز شود، شدت چرای دام از مراتع کاسته شده و از مراتع برای کاربریهای دیگر مانند بهرهبرداری گیاهان دارویی و صنعتی، زنبورداری، حیات وحش و... استفاده شود.
3 – همزمان با متوقف شدن سدسازی در کشور ضرورت دارد که با چاههای غیرمجاز، که تعداد آنها گاهی بیش از سه برابر چاههای مجاز میباشد، و همچنین با کف شکنی و افزایش عمق چاهها برخورد جدی و قاطع صورت گیرد تا شاهد افت بیشتر سطح ایستابی در دشتها نباشیم؛ زیرا با افت بیشتر آبهای زیرزمینی سیر قهقرایی پوشش گیاهی بیشتر و در نتیجه فرسایش خاک وپدیده ریزگردها تشدید میشود.
4- اصلاح الگوی مصرف آب، بهخصوص در بخش کشاورزی؛ به نحوی که موجب افزایش بهرهوری و بازدهی منابع آب مصرفی و کاهش میزان آب برداشتی از منابع آب زیرزمینی شود نه توسعه زمینهای زیر کشت!!! زیرا در چند سال گذشته اگر چه سیستمهای آبیاری قطرهای و سیستم کشت گلخانهای در کشور توسعه یافته اما متاسفانه با استفاده از میزان آب صرفهجویی شده، اراضی دیگری به زیر کشت رفته و عملا در مصرف منابع آب صرفهجویی نشده است؟!.
5 - کشور ما کشوری خشک است. منابع آب و زمینهای قابل کشاورزی محدود است. بهدلیل وابستگی به درآمدهای نفتی، تولید و مصرف در کشور ما روند منطقی و سالمی ندارد. ضایعات در مراحل کاشت، داشت و برداشت کشاورزی، و همچنین در مراحل انبارداری و فرآوری محصولات و حتی هنگام مصرف بسیار بیشتر از مقادیر استاندارد و متوسط جهانی است لذا با اصلاح و بهینهسازی فرآیندهای مذکور از تولید موجود بیشتر استفاده کنیم و برای افزایش تولید، به منابع اندک آب و خاک فشار بیشتر وارد نیاوریم.
6 - همه ما براساس قانون اساسی و دستورات دینی حق تخریب طبیعتی که فرزندان امروز و فردایمان بایستی در آن رشد سالمی داشته باشند را نداریم. این حقوق نباید توسط عدهای سود جو و یا ناآگاه به بهانهی توسعه پایمال شود. لذا وظیفهی کلیه دستگاههای فرهنگی و آموزشی کشور، اعم از صدا و سیما، روزنامهها، آموزش و پرورش و آموزش عالی و...، است که آموزش حفظ محیط زیست را برای همه رشتهها و سطوح آموزشی اجباری کرده تا کارشناسان آینده ما افرادی وظیفه شناس، دوراندیش و حساس و آشنا به حقوق محیط زیستی باشند.
نتیجه آنکه ریزگردها حاصل فرایند پیچیدهای هستند که تقابل ناموزون بشر با طبیعت نقش مهمی در گسترش آنها دارد. این مهمانها، ناخوانده نیستند بلکه ما خواسته و یا ناخواسته در دعوت آنها نقش اساسی داریم. در این ماجرا از معلمان مدارس و مدرسان دانشگاهها گرفته که نتوانستهاند وظیفه خود را در تربیت کارشناسانی آگاه به مسایل محیط زیستی به درستی انجام دهند تا آن متخصصنمایی که برای منافع خود و یا گروه اندکی از وابستگان، طرحهای مخرب زیست محیطی را توجیه میکند تا آن مسئول محترمی که به سادگی هزینه طرحهای مخرب را از بودجه بیتالمال اختصاص میدهد و بالاخره همه آنهایی که لوکسگرایی و مصرفگرایی را بهجای سالم زندگی کردن انتخاب کردهاند؛ مسئولند؛ سخن آخر این که باید بدانیم که در ادبیات دنیای جدید کیفیت زندگی در داشتن محیط زیست سالم و آرامش خلاصه میشود.
نجمه کامیابی