نینا امینزاده گوهرریزی دوره کارشناسی ارشد برنامه ریزی گردشگری را در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گذرانده
اما از همان دوران وقتی با اساتید و دانشجویان انسان شناسی و مردم شناسی دانشگاه آشنا شده دیگر نخواسته در زمینه گردشگری کار کند و وارد مباحث تسهیلگری و مطالعات مرتبط با آن شدهاست و در همین زمینه کارگاهای مختلفی را گذرانده.
او در نقاط مختلف کشور چه در نقش تسهیلگر و چه در نقش ارزیاب با مردم مناطق مختلف ایران کار کرده؛ از جمله در بلوچستان، کرمانشاه، شمال کشور، سمنان، لاله زار کرمان، و پارک ملی سالوک در خراسان شمالی و در حال حاضر عضو موسسه توسعه پایدار و محیط زیست، سنستا است.
آخرین پروژه نینا امینزاده گوهرریزی اما تسهیلگری و توانمند سازی مردم منطقه تکاب بوده؛ این پروژه که به تازگی به پایان رسیده حدوا 5 الی 6 سال زمان برده و او خودش آن را یکی از موفقترین سوابق کاریاش میداند.
حوزه تخصصی این بانوی تسهیلگر، نظام های اجتماعی سازههای سنتی آبی است که مستقیما ارتباط پیدا میکند با پروژه شفیع آباد؛ ادامه ماجرا را در گفت و گوی دوستانه من با او از زبان خودش بشنوید.
اول از همه دوست دارم تعریفی شسته رفته از تسهیلگری برای مخاطبان بدهید؟
تسهیلگری در یک تعریف ساده یعنی ساده کردن یک سری امور برای دیگران؛ در تسهیلگری چیزی که مهم است این است که تسهیلگر اصولا با گروه کار میکند و کمک میکند که فرآیند تفکر کار گروهی راحتتر انجام شود. تسهیل گری یک امر فرآیند محور است. در .اقع تسهیلگر به فرآیند کار بیشتر از نتیجه اهمیت میدهد چرا که در طی فرآیند افراد یک گروه قدرتمند میشوند و میتوانند برای دستیابی به یک منفعت جمعی با همدیگر مشارکت فعال و آگاهانه داشته باشند.
سوالی که برای خود من پیش آمده این است که چرا شفیع آباد را برای اجرای پروژهات انتخاب کردی؟ آیا آنجا ویژگی خاصی داشت؟
راستش یک بار که برای دسترسی به یک سری داده به اداره میراث فرهنگی در کرمان رفته بودم یکی از دوستان به من گفت در مسیر کلوتها دهستانی هست به نان تکاب که 6000 تا 7000 نفر جمعیت دارد و من اصلا باورم نمیشد چون آنجا اصلا در مسیر جاده اصلی نبود، بعد رفتم منطقه را دیدم و از آنجا خوشم آمد چون زمینه کاری من کلا نظام های اجتماعی سازههای سنتی آبی است یعنی نظامهای اجتماعی که پشت این سازهها وجود دارد و وقتی دیدم آنجا چقدر قنات دارد و با مردم بیشتر آشنا شدم احساس کردم که میشود اینجا کار کرد؛ پروپوزال را با کمک موسسه نوشتیم که طرحی برای احیای قناتها بود و سازمان عمران کرمان حامی ما شد و در فازهای مختلف کرمان خودرو هم کنار ما بود.
چطور شد که پروژهات روی زنها متمرکز شد؟
در کار توانمندسازی ما میگوییم معمولا خانمها به دلایل مختلف عاملیت تغییر بیشتری دارند، برای انجام یک کار بیشتر از مردها قدم جلو میگذارند و هرچه شرایط برایشان سختتر باشد بیشتر تلاش میکنند که به جلسهها بیایند و ببینند که جلسه در چه مورد است. در شفیع آباد هم همین اتفاق افتاد. اما چیزی که در شفیع آباد متفاوت از جاهای دیگر کشور که من کار کردم بود این بود که زنها میخواستند جایگاه واقعیشان را در جامعه به دست بیاورند و احساس میکردند که آن جایگاه را ندارند و در ساختار اجتماعیشان خیلی محدود هستند این دغدغهی اصلی آنها بود که برای من خیلی عجیب بود چون وقتی که ما در جلسات میرویم معمولا خانمها اولین حرفی که میزنند توانایی اقتصادی است و آنها اول از همه دوست دارند که از نظر اقتصادی توانمند شوند ولی این شش نفر از خانمهایی که در جلسه جمع شدند - البته خیلی بودند کم کم ریزش کردند و رسیدند به شش نفری که گروه گوجینو را تشکیل دادند - دغدعهی اصلیشان پیدا کردن جایگاه در جامعهشان بود.
چطور در این مسیر گام برداشتند؟
اول به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند مستقیم وارد این کار بشوند از طرف جامعه بازخورد خوبی دریافت نمیکنند برای همین تصمیم گرفتند که اول از نظر اقتصادی خودشان را قوی کنند و کاری کنند که قوی شدنشان را آدمهای دیگر ببینند. ما اینجا به آنها کمک کردیم و از روش ویدئو مشارکتی - پی وی - استفاده کردیم که به جامعه یاد میدهیم که خودشان با دوربین فیلمبرداری کار کنند، خودشان مستند خودشان را با توجه به دغدغههاشان بسازند که این یکی از ابزارهایی برای توانمند شدن آدمها است، برای اینکه بتوانند صدایشان را به دیگران یا به دولت که از آنها دورتر است به دیگران راحتتر برسانند. در یک سال اول این شش نفر گروه گوجینو را برای خودشان تشکیل دادند و سعی کردند که در زمینه صنایع دستی با آدمهای مختلف کار کنند و موفق شدند و توانستند فروش خوبی داشته باشند و تا همین جا مستندشان را ساختند و در مسجد روستا پخش کردند. این کار باعث شد که آدمها بیشتر به آنها اعتماد کنند چون دیدند گروهی از درون خودشان بلند شده اند و دارند از این کارها میکنند. در این فاصله اتفاقات خیلی زیادی افتاد ولی کم کم وقتی گروهشان از نظر اقتصادی قوی شد - فکر کنم تعدادشان 70-80 نفر شد البته الان فکر کنم 100 نفر هستند، برای اینکه بتوانند نقش خودشان را بهتر در جامعه ایفا کنند 15 درصد از فروش محصولاتشان را برای احیای قناتها کنار گذاشتند و این مساله خیلی عجیب بود چون در نظام عرفی قنات چه در مدیریت و چه در حفاظت نظامی مردانه است و زنها در آن نقشی ندارند با اینکه به خصوص بعد از اصلاحات ارضی سهم آب دار هستند، اما لزوما تصمیم گیرنده اصلی نیستند. اما این زنها کنار مردها قرار گرفتند و توانستند با کارهایی که میکنند به مردها ثابت کنند که اگر زنها هم وارد این بحث بشوند در دورانی که خشکسالی است و قناتها و همه منابع آبی منطقه که کشاورزی به آن وابسته است در معرض خطر است زنها به عنوان نیمی از جمعیت دهستان تکاب میتوانند کنار مردها باشند و به پایداری منطقه کمک کنند. و این اتفاق افتاد و مردم آنجا توانستند با همکاری معاونت آب و خاک کشور و معاونت آب و خاک استان چهار قنات را کمک کنند که مرمت شود، یک دستگاه بالابر برقی برای آن منطقه خریدند چون دستگاههای بالابر آن منطقه فقط دست پیمانکارها بود و اجاره آنها خیلی بالا بود، مردم یک بالابر خریدند با اجاره پایین که فکر کنم همین روزها به منطقه میرود و شروع به کار میکند تا به کشاورزها کمک کند که قناتهایشان بهتر احیا شود.
مستندی که گفتی با کمک خود مردم ساخته شده، آیا در جای دیگری هم پخش و اکران شد؟
خیر تنها در مسجد روستا پخش شد ولی فردی که به آنها برای ساخت مستند آموزش دادهبود، کمی روی آن کار کرد و فیلم توانست جایزه بین المللی جشنواره پسالونیچی یونان را بگیرد و الان هم یک تهیه کننده فرانسوی به همراه ما داریم روی آن کار میکنیم که برای پخش بین المللی آماده بشود.
آیا کاری که شما و زنان گوجینو در منطقه انجام دادید، دیده هم شد؟
بله؛ این طرح در همایش زنان کارآفرین سال 93 جزو منتخبین بود. خود من هم به عنوان 21 چهره تاثیرگذار کشور در حوزه آب انتخاب شدم. به دلیل وارد شدن زنها در نظام آب قنات و گروهی کار کردنشان.
فکر میکنی میشود این جامعه را رها کرد یا هنوز احتیاج به حمایت دارند؟
در حال حاضر پروژه ما به پایان رسیده و ما از منطقه خارج شدهایم؛ ببینید ما پایداری را با یک سری فاکتورهایی تعریف میکنیم؛ پایداری یعنی پروژه از نظر مقیاس بزرگ شده باشد، به جاهای دیگر کشیده شده باشد، آدمها به زمینههای کاری دیگری وارد شده باشند که وقتی که گروه به همهی اینها میرسد به این معنی است که گروه خودش میتواند ادامه بدهد. بچهها قبلا در حوزه صنایع دستی کار میکردند الان در زمینه مواد غذایی هم کار میکنند، با زنان گزچین کار میکنند، در ساخت و سازهای بومی خودشان وارد شدهاند، دارند روی کشاورزی محصولات کمآب خواه کار میکنند و زمینه فعالیتشان گسترده شده، تعدادشان بیشتر شده، خودشان وارد روستاهای دیگر شدهاند، خودشان تسهیلگر شدهاند کارگاههای زیادی در تهران آمدند با تسهیلگران معروفی کار کردند. در حال حاضر فکر میکنم حدود 20 تا 22 نفر از تکابیهای مهاجرت کرده به کرمان که در حاشیهی شهر کرمان در محله سیدی زندگی میکنند، عضو گروه زنان گوجینو شدهاند. همه اینها نشان دهندهی این است که اینها خودشان پیش میروند و راهشان را پیدا کردند و میتوانند کارشان را ادامه دهند.
و اما سوال آخرم از تو در مورد حمام قدیمی شفیع آباد است و دوست دارم داستان تبدیل آن به فروشگاه صنایع دستی و محصولات گوجینو را از زبان خودت بشنوم؟
در شفیع آباد یک حمام قدیمی وجود داشت که دیگر استفاده نمیشد، زمانی که ارزیابهای یونسکو برای ثبت جهانی بیابان لوت و کلوتها وارد این روستا شدند، دکتر طالبیان معاون میراث فرهنگی کشور هم همراهشان بود. این خانمها یک جا جمع شدند و در مورد کارشان با دکتر طالبیان صحبت کردند، او آنقدر کار آنها خوشحال شد که از آنها پرسید چه چیزی لازم دارید؟ و خانمها گفتند ما محلی برای فروش محصولاتمان میخواهیم و خودشان حمام قدیمی را پیشنهاد دادند. دکتر طالبیان قبول کرد که حمام را از طرف میراث فرهنگی کشور مرمت میکنیم و به زنان گوجینو بدهند. اما بعد از رفتن دکتر طالبیان مردها جلوی زنها ایستادند و چون شاخه قدمی قنات از زیر حمام رد میشد، میگفتند اگر حمام مرمت بشود اگر یک درصد هم احتمال داشته باشد که بخواهیم آب قنات را برگردانیم در شاخهی قدیمی نمیتوانیم این کار را بکنیم و برای همین ما اجازه نمیدهیم حمام را مرمت کنید. یک سال و نیم طول کشید تا این خانمها توانستند آرام آرام با 15 درصدهای حاصل از فروش محصولاتشان، با صحبت کردنشان با مردها با سهمآبدارها و با شرکت در جلساتشان کم کم آنها را راضی کنند. در نهایت وقتی مردها دیدند زنها چقدر دارند برای قنات دغدغهمند و با حس تعلق خاطر کار میکنند، سهم آب دارها یک نامه بلند بالا نوشتند که به امضای همه آنها رسید و موافقت کردند که حمام مرمت شود.
برای طراحی داخلی هم با همکاری الهه آذرنوش و مشارکت زن ها با روش بومی کار شد که بهتر است داستان آن را از زبان خودش بشنوید.