یکی از کوچههای اطراف شاهزاده محمد که منطقهای باستانی در ضلع جنوب غربی شهر کرمان است، خانهای نسبتا قدیمی قرار دارد که خانهی پدری علیرضا امیرحسینی است.
امیر حسینی صاحب شرکت تعاونی صنایع دستی فخر هنر کرمان است که همراه با همسرش، فرحناز هاشمی تاسیس کرده و در آن به احیا، آموزش و عرضه صنایع دستی و لباسهای سنتی کرمان مشغولاند و در ضمن برای 300 نفر از هنرجویان خود کارآفرینی کردهاند.
خانه تشکیل شده از 2 حیاط تو در تو که محیط هر حیاط را چندین اتاق فراگرفته. یکی از این اتاقها، کارگاه آموزشی است که خانم هاشمی به عنوان استادکار به هنرجویاناش صنایع دستی را آموزش میدهد و بیشتر از همه پته دوزی را.
در این خانه در کنار پته، گلیم، کار بر روی مس، چرمدوزی، کیفدوزی و بافت تابلو فرش آموزش داده میشود. اتاقهای دیگر در حیاط دیگر که به شکلی زیبا با فرش و پته و آویزهای سنتی تزئین شده، مجموعهای از لباسهای مختلف است که این زوج باانگیزه رد آنها را دنبال کردهاند و تعدادی از آنها را از روی الگوهای اصلی بازآفرینی و بازتولید کردهاند.
لباس نشانه هویت است
به همراه عکاس نشریه به دیدار این خانه و صاحبانش رفتهایم و برای خود فرصتی میسازیم تا با میزبانانمان گپی بزنیم، طبیعی است که نوبت اول را به احترام خانمها به خانم هاشمی بدهیم، او که به آموزش صنایع دستی مشغول است، مهمترین کار خود را احیای لباسهای محلی استان کرمان می داند و دربارهاش میگوید:
چند سال پیش وقتی در جشنواره پوشاک اقوام شیراز شرکت کردم، جای کرمان را بسیار خالی احساس کردم و خیلی تاسف خوردم از این بابت که مساله برای من یک مساله هویتی بود؛ لباس یکی از نشانههای اصلی هویت آدمها است و با این حساب در آن جشنواره که از سرتاسر ایران در آن حضور داشتند، غیبت کرمان به این معنی بود که کرمانیها هیچ هویت فرهنگیای ندارند در حالیکه سراسر کرمان هویت فرهنگی است.
او که سعی کرده خلاقیتش را با چاشنی پژوهش، پرمزهتر کند، ادامه میدهد: این شد که من آمدم و شروع کردم به تحقیق و برای اینکه بدانم عشایر ما کجا هستند و لباسهای محلی ما کجاست؟، شروع به تحقیق کردم، به مناطق عزیزان عشایرنشین رفتم اما با کمال تاسف دیدم که آنها دیگر لباسهای خود را نمیپوشیدند.
این بانوی هنرمند کرمانی توضیح میدهد که عشایر چقدر از لباسهای خود فاصله گرفتهاند، آنها را در پناه پستوهای خود پنهان کردهاند و از ارزش و اهمیت این نشانههای هویتی غافل ماندهاند. او از سختی مسیر پژوهشاش میگوید که زیاد بوده اما بالاخره یک دست لباس قدیمی را نزد یک پیرزن عشایر پیدا کرده و از زوایا و حالات مختلف، عکس آن لباس را انداخته تا بتواند فرم الگوی اصلی را برای بازتولید و دوخت و دوز لباس از روی عکسها دربیاورد.
این جوینده لباسهای محلی تحقیقات خود را به شکل مستمر ادامه میدهد تا یک روز دکتر خالویی از جامعه شناسان منطقه که آوازه علاقهمندی او را به لباسهای اصیل شنیده بوده، با لباس نوه «سمبل باجی» که مربوط به 100 و خوردهای سال قبل است و تماما دست دوز است، سراغ او میآید و لباس را برای الگوبرداری در اختیارش میگذارد.
لباس نوه سمبل باجی الگو میشود
شاید یادآوری این نکته برای خواننده این گزارش خالی از لطف نباشد که بداند سمبل باجی همسر رابری فتحعلیشاه قاجار است و فامیل خالویی در منطقه رابر متعلق به برادرزادگان سمبل باجی بوده و از سوی آنها رواج یافته است.
به هر شکل خانم هاشمی به همراه همسرش این لباس و تعدادی لباس اصیل و قدیمی دیگری را که پیدا میکند (2 دست از این لباسها را آقای محمدی سلیمانی مدیرکل وقت میراث فرهنگی به امانت در اختیارشان میگذارد)، به فرهنگستان هنر در تهران میبرد تا نظر کارشناسان آنجا را هم درباره اصل و فرع بودن آنها بگیرد. کارشناسان اصیل بودن لباسها را تایید میکنند و خانم هاشمی سعی در بازتولید آنها میکند.
آرزو دارم لباسهای قدیم را بهروز رسانی کنم
او اکنون بیش از ده مدل لباس زنانه ایلهای مختلف استان کرمان را به عنوان دومین استان عشایری احیا کرده که در خانهاش موجود است.
این هنرمند میگوید: آرزو دارم بتوانم این لباسها را به روزرسانی کنم تا زنهای امروز هم بتوانند از این لباسها در مکانها و مجالس استفاده کنند. او از مراسم خنچه یک عروس نام میبرد که چندی قبل از لباسهای بازتولیدی او در مراسم خود استفاده کرده است.
خانم هاشمی به عنوان یک پژوهشگر فرهنگ عامه بهدرستی میگوید: اگر نتوانیم میراثمان را نگه داریم یا احیا کنیم لااقل باید بتوانیم آنها را مستند و مکتوب کنیم و برای نسل بعد باقی بگذاریم. و معتقد است اگر چنین نکنیم بسیاری از بخشهای میراثمان نابود میشود. خانم هاشمی در پایان صحبتهایش مطلبی را میگوید و اصرار دارد ما آن را منعکس کنیم، او میگوید: من و همسرم چندین سال است که روی لباسهای محلی کرمان کار میکنیم و از هیچ نهاد و سازمان و ادارهای هم کمک نگرفتهایم و توقع هیچ کمکی هم نداریم اما توقع هم نداریم در مکانهای توریستی شهر بدون هیچگونه شناختی، لباسهای غیربومی را بر تن یک تندیس بومی کنند یا در آتلیهها و مکانهای گردشگری از لباسهای غریبه با زیست بوم ما برای عکاسی استفاده میکنند. او میگوید: به عنوان مثال در هیچکدام از باغهای شیراز دیدهاید فرضا با لباس ترکمنی عکس بیندازند؟
همه انگیزهها مالی نیست
نوبتی هم که باشد نوبت به آقای امیرحسینی میرسد که نزدیک به 30 سال قبل پزشکی را به سودای هنردوستی کنار گذاشته و از همان زمانها به تولید صنایع دستی در رشتهها و شاخههای مختلف روی آورده و اکنون مدیر شرکت تعاونی صنایع دستی فخر هنر کرمان است.
او که اکنون رییس اتحادیه صنایع دستی کرمان نیز هست برای ما از وضعیت نه چندان مطلوب کارش در امسال توضیح میدهد و عنوان میکند که وضعیت نامطلوب اقتصادی بر کار آنها تاثیر میگذارد.
علیرضا امیرحسینی اما میگوید: اگرچه انگیزه مالی تقویت کننده است، اما همه انگیزهها مالی نیست. ما پا در راهی گذاشتهایم که اکنون 300 نفر همکار شاغل داریم که ارتزاقشان به شرکت ما وابسته است، آنها نزد خود ما آموزش دیدهاند و اکنون وارد تولید شدهاند اما در صادرات و فروش و عرضه آثار دخالتی ندارند و وظایف این بخش بر گردن ما است.
او از تلاشهایش برای تهیه مواد اولیه به قیمتهای غیرمعقول برایمان میگوید و اضافه میکند: در این یکسال گذشته که وضعیت اقتصادی برای تولیدکنندگانی مثل ما نامطلوب است، ادارات، سازمانها و ارگانها نیز مسیر خریدشان را از صنایع دستی به سمت تولیدات چینی! تغییر دادهاند.
امیرحسینی گزارش میدهد در حال حاضر میزان تولید خود را نسبت به وقتی که جوابگوی سفارشات نبودهاند به 40 درصد رساندهاند و معتقد است تا پایان سال کمتر هم میشود.
او که در تراش سنگهای قیمتی و سفالگری تخصص دارد، طراحی و نقاشی هم میکند.
ملک به ما بدهید خودمان بازارچه میسازیم
این مدیر کارآفرین که در جشنواره ادوار تاریخی پیش رو طراحی و ارائه لباس امیرکبیر را با همکاری همسرش بر عهده گرفته به تلاش ناموفقش برای برگزاری جشنواره مذکور در کرمان اشاره میکند و میافزاید: متاسفانه نتوانستیم این اتفاق فرهنگی را در کرمان رقم بزنیم در حالی که هزینه چندانی هم بر دوش هیچ اداره یا سازمانی نمیگذارد اگر زیرساختها فراهم باشد.
او ادامه میدهد: شیراز از هر نفر برای حضور 3 روزه در جشنواره پوشاک اقوام 400 هزار تومان میگیرد و نزدیک به 400 نفر را هم اسکان میدهد و علاوه بر آن سرویسدهی مناسب غذا و رفت و آمد و نظم در برنامهشان موجب رضایت شرکتکنندگان میشود.
رییس اتحادیه صنایع دستی از مسئولان شهری توقعی دارد و اصرار دارد از طریق رسانه ما عنوان شود، او میگوید: ما به عنوان اتحادیه تقاضا داریم تنها یک ملک قدیمی یا جدید را در اختیار ما قرار دهند تا ما بازارچه صنایع دستی را در آن متمرکز کنیم و در اینصورت، احیا یا ساخت آن را هم خودمان بر عهده میگیریم.
گفتوگویم با این زوج هنردوست به پایان رسیده است. از آن محیط آرام و زیبا دل نمیکنم اما مجبورم به خیابانهای شهری که از هویت خود فاصله گرفته برگردم. اما دستکم میدانم لباسهای قدیم هماستانیهای ما چه بوده است. تصویری واضح از آنها در ذهنم نقش بسته. تازه امیدوارم
صاحبان شرکت فخر هنر کرمان به قولشان وفا کنند و لباس سنتی مردم شهر نشین کرمان را هم بازتولید کنند تا آن را هم ببینیم و از آن تصویر واضحی داشته باشیم.
رضا شمسی