پنج شنبه 9 فروردین 1403
  • فرهنگ و هنر
  • شماره خبر: 9607680
  • 19 فروردین 1398
  • 12:19
  • امتیاز:5/4
  • امتیاز شما
لحن طرب در خیابان بهار

گفت و گو با عماد توحیدی، آهنگساز، نوازنده و پژوهشگر موسیقی

لحن طرب در خیابان بهار

عماد توحیدی بیش از آنکه در کرمان شناخته شده باشد، در کشور شناخته شده است. او نوازنده دف و سازهای کوبه‌ای و آهنگسازی گزیده کار است. کتاب آموزشی او با عنوان «شیوه دف نوازی» برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی است که تا کنون ۲۲ بار چاپ شده و بیش از ۹۰۰۰۰ نسخه فروش رفته است. آخرین اثر عماد «ترانه‌های كبود» نام دارد که آلبومی از موسیقی جنوب كرمان است. با عماد توحیدی گفت‌و‌گو کردیم و خواسته و ناخواسته محتوای صحبت‌مان به سمت موسیقی خیابانی رفت شاید به این دلیل که موسیقی خیابانی این ظرفیت را دارد که لحن طرب را در خیابان بهار جاری کند.

 جناب توحیدی، دوست داریم بدانیم پدیده‌ای با عنوان موسیقی خیابانی چه تعریفی دارد؟ 
پیش از ورود به بحث موسیقی خیابانی شاید بهتر باشد كه اشاره‌ای به مبحث كلانتر «Street Art» یا هنر خیابانی بكنیم. به ارائه اثر هنری در مکان‌های عمومی، هنر خیابانی گفته می‌شود و توسط هنرمندانی به‌وجود می‌آید که خیابان را برای ارائه اثر هنری انتخاب می‌كنند. تئاتر خیابانی، نقاشی خیابانی، موسیقی خیابانی و... از گونه‌های این هنر است و در تعاریف كلاسیك غرب بروز آن را تقابل با موزه‌ها و كلیساها و گالری‌ها می‌دانند. نوعی تقابل با قرائت رسمی و حكومتی از هنر. تاریخ ظهور و بروز این پدیده به خصوص در شرق بسیار دیر پاست. هر جا كه هنرمند فارغ از محدودیت زمان و مكان و مناسبات رسمی حاكم بر هنر، مخاطب را به دیدن و شنیدن و لمس بی واسطه اثر هنری دعوت می‌كند ما با پدیده «هنر خیابانی»روبروییم. فارغ از تالار كنسرت و سن تئاتر و آتلیه و گالری و تبلیغات مرسوم.

 آیا این پدیده در تاریخ موسیقی جهان و ایران جایگاهی دارد؟
بی تردید! در مطالعه تاریخ موسیقی به «گوسان»ها بر می‌خوریم. خنیاگران دوران ساسانی که بی‌پروا می‌خواندند و می‌نواختند و بازماندگان اینان هنوز در برخی از نقاط ایران مثل مازندران هستند. در داستان «ویس و رامین» كه فخرالدین اسعد گرگانی آن را از متنی پهلوی به شعر فارسی برگردانده به «كوسان» (همان گوسان) اشاره شده است. در دوران سامانی نوازندگان و خوانندگانی دوره گرد با نام «حافظ» فعالیت می‌كردند كه هنوز در تاجیكستان و ازبكستان به همین نام و با همان سلوك شهره‌اند و در دوره صفوی هم موسیقی‌دانان ایرانی ملقب به حافظ هستند. حافظ جلال خرزی، حافظ مظفر قمی، حافظ احمد قزوینی و...  در نقاط دیگر هم می‌توان به حضور «تروبادور»ها، در اروپای قرون وسطا و «مینسترل»ها آلمانی زبان،«ماریاچی»های مكزیكی و «باسكینگ»های انگلیسی زبان اشاره كرد كه همگی نوازندگان و خوانندگان دوره گرد بوده‌اند.«کولی»های هند در سیر مهاجرت تاریخی خود در سرتاسر دنیا پراکنده‌اند و مجریان موسیقی قوم خودند. هنوز اقوام كولی در ایران و همین كرمان خودمان با نام «لولی» مجری موسیقی خیابانی هستند. از طرفی در برخی از نقاط استان كرمان و سیستان و بلوچستان ما با «چنگی»ها روبروییم. نوازندگان و خوانندگانی كه سازشان را چنگ می‌نامند و افسانه‌ها و حماسه‌های قومی خود را روایت می‌كنند. داستان «پیر چنگی» كه نخستین بار در «اسرارالتوحید» و سپس توسط عطار و مولانا روایت می‌شود هم از مصادیق تاریخی وجود دیرپای این مشی ارائه موسیقی در فرهنگ ایران است. موسیقی خیابانی در مراسم مذهبی هم نمود داشته كه تعزیه به عنوان والاترین نمایش جهان اسلام از آن بهره برده است. همچنین من هنوز در هیچ نقطه‌ای از ایران به اندازه كرمان سی‌سال پیش حجم بالای حضور نوازندگان در مراسم عزاداری را ندیدم. می‌دانستم كه بسیاری از اینان حتی از كاشان و اصفهان و یزد برای دهه محرم به كرمان می‌آمدند و در حسینیه‌ها و هیات‌های شهر اجرا می‌كردند. «سحری خوانی» برای بیدار كردن مومنین در ماه رمضان یا "نوروزی خوانی"برای شادباش آمدن بهار و بسیاری دیگر از آیین‌های موسیقایی مردم نهاد از جمله مصادیق موسیقی خیابانی هستند.

 و به نظر می‌آید كه انگیزه مجریان این نوع موسیقی فقط اقتصادی نیست! درست می‌گویم؟
خیر! انگیزه‌های متنوعی در  اجراكنندگان موسیقی خیابانی وجود دارد. جامعه در نگاه عامیانه با دیدن کسی که در کوچه و خیابان ساز می‌زد و آواز می‌خواند تصور می‌کرد با افرادی فقیر سروکار دارد که موسیقی را بهانه تكدی‌گری كرده‌اند ولی واقعیتِ امروزه چیز دیگری‌ است. فراموش نكنیم كه پروسه خلق هنری با وجود مخاطب كامل می‌شود. هنرمند حتی اگر توانگر باشد، نیاز به دیده شدن دارد.
در دهه های اخیر، هنرِ خیابانی و به‌خصوص موسیقیِ خیابانی از چنان استقبالی برخوردار شده که حتی سالانه فستیوال‌های بزرگی با این موضوع برگزار می‌شود. فستیوال «ساراسوتا» یا «نوی ساد» صربستان، فستیوال «ادمونتون» یا «بوسكرز» در ایتالیا همه نمونه‌های جشنواره‌های بزرگ موسیقی خیابانی هستند و این به معنای پررنگ شدن انگیزه‌های هنری در این موضوع است. امروزه در بیشتر كشورها زیر ساخت‌های اجرای موسیقی خیابانی فراهم است. در آلمان و فرانسه و اوكراین جدای از حضور نوازندگان در سطح شهر شاهد بودم كه در تعطیلات آخر هفته سازه‌هایی موقت به شكل صحنه و با فاصله از هم با امكانات صوت و نور از سوی شهرداری‌ها برپا می‌شود و در اختیار هنرمندان قرار میگیرد ولی در كشور ما فعالان این هنر جدای از تحمل گرما و سرما و گرسنگی و تشنگی باید نگران برخی برخوردهای غیركارشناسی باشند. همه ما نمونه‌هایی از این برخوردهای تلخ را شاهد بودیم. بنظرم یكبار برای همیشه تكلیف‌مان با این موضوع روشن شود و با احترام به مردم نهاد بودن پدیده برای ساماندهی آن شرایطی حمایتی بوجود آید.

 به مردم نهاد بودن پدیده اشاره كردید. نقش متولیان متعدد فرهنگی را در این موضوع چطور ارزیابی می‌كنید؟
بیشترین نقش در هنر خیابانی مثل همه كشورهای دیگر به عهده شهرداری‌ها و شوراهای شهر است. همین كه نشریه شما بعنوان رسانه معاونت فرهنگی و هنری شهرداری كرمان دغدغه طرح این موضوع را دارد نشانه خوبیست. شهرداری‌ها می‌توانند از تجربیات دیگر كشورها در این زمینه استفاده كنند و با همگن سازی‌های فرهنگی، شرایط را برای فعالان این صنف به‌سازی كنند. نكته‌ای كه پای دیگر متولیان فرهنگی از جمله وزارت ارشاد را به میان می‌كشد این است كه گاهی عدم وجود عدالت در تخصیص استیج ها و صحنه‌ها و رسانه‌های رسمی به اجراكنندگان پای هنرمندان تحصیلكرده موسیقی را به خیابان باز می‌كند. وقتی تالارها و صحنه‌ها و گالری‌ها به بنگاه‌های اقتصادی تبدیل شوند دیگر رسالت این متولیان یعنی حمایت از فرهنگ و هنر فراموش می‌شود. اینكه با ممیزی سلیقه‌ای و سختگیرانه آثار هنرمندان خواستار اجرا بررسی شود و مجوز بگیرد یا نگیرد «حمایت» نیست. ندادن فرصت برابر در اختصاص صحنه‌ها و رسانه‌های جمعی به هنرمندان و همكاری برخی متولیان امر در پروژه های «ستاره سازی های جعلی» كاسبان فرهنگ از مواردی است كه نیاز به آسیب شناسی دارد. به هر حال دیدن یك نوازنده كه فارغ التحصیل موسیقی است و فارغ از بحث تجربی برای امرار معاش در خیابان ساز میزند حاكی از بی‌سروسامانی مدیریت فرهنگی است. اگر همین فرهنگ‌سراهای مجموعه شهرداری كه با بودجه مردم ساخته می‌شوند بدون دریافت ورودی، امكانات اجرا و تبلیغات را برای گروههای موسیقی فراهم كنند،كمك شایانی به ظهور و بروز استعدادهای واقعی این عرصه است و این شامل همه شاخه‌های هنر خیابانی است. این‌ها كه گفتم لطف نیست! وظیفه است! فراموش نكنیم كه در بسیاری از كشورها شهرداری‌ها متولی تشكیل اركسترهای موسیقی هستند و هنرمندان شاغل در این اركسترها از حقوق و بیمه و برخی مزایای جانبی در امور شهری برخوردارند.

 به نظر شما جامعه ما در حال حاضر از ظرفیت موسیقی خیابانی چه استفاده‌ای می‌تواند ببرد؟ اصولا آیا این نوع موسیقی در تحول اجتماعی موثر است؟
امروزه در بیشتر كشورها حتی برای تلطیف شرایط روانی اجتماع  از هنر خیابانی استفاده می‌شود. من به شما یك نمونه قابل مشاهده ارائه میكنم! شما وقتی از میدان تجریش تهران با آن همه آشوب و شلوغی و داد و غوغای فروشندگان و رانندگان تاكسی وارد خیابان ولیعصر می‌شوید نوای ساز و آواز برخی گروه‌ها در حاشیه خیابان مثل خنكای نسیم بهار آرام‌تان می‌كند. روشن است كه مردم بخاطر فطرت‌شان در مواجهه با هنر، سطح والاتری از فرهنگ را بروز می‌دهند. چرا وقتی كه می‌توان از هنر به سود اشتغال سالم، بالا بردن سطح روحیه و آرامش اجتماعی و كاهش استرس محیط‌های شهری استفاده كرد اینكار را نكنیم؟ مردم در معرض فشارهای اقتصادی شدید هستند و بسیاری به این دلیل كالای فرهنگی را بطور مطلق از سبد خانوار خود حذف كرده اند. لااقل هنر خیابانی را از این مردم شریف و نجیب دریغ نكنیم! خصوصاً مردم كرمان كه سطح والای خود را در اجراهای خیابانی جشنواره‌های موسیقی نواحی نشان داده اند. شما كجا نقل عاشیق‌های آذری را با حضور چهار هزار نفر فارس زبان در یك بوستان می‌بینید كه در سكوت و آرامش و نظم مطلق انجام بگیرد؟ گاهی فكر می‌كنم مردم ما همیشه چند منزل از مدیران پیشترند. بهتر است این كار را به خود مردم بسپاریم!

15.645