علیرضا فدایی کرمانی - هنر در سرزمین ایران همیشه جلوههای خاص خود را داشته است، یکی از این جلوههای خاص هنر خوشنویسی است که از دوران کهن تا کنون در میان ایرانیان رواج عام داشته و در بستر تاریخ رشد یافته است. خوشنویسی از دیرباز در میان ایرانیان مقام و منزلت خاصی داشته است و سیر کمال را پیموده است. در میان هنرمندان خوشنویسی از دیرباز تزکیه نفس و سلوک عرفانی در کنار نگارش خط امری مهم و واجب شناخته شده است به طوری که استاد سید حسن میرخانی استاد بزرگ هنر خوشنویسی بر این باور بود که هنر متعالی خطاطی و خوشنویسی امری قدسی است و از عنایات حضرت حق است.
باید این نکته را یاد آور شد که صرف آموختن تکنیک و شیوههای نوشتن و خطاطی و نگارش برمبنای آن را نمی توان هنر خوشنویسی نامید، زیرا هنر خطاطی هنری است همراه با خلاقیت و در راستای آفرینش آثاری تاثیرگذار و متفاوت.
استاد جمالالدین مودب هنرمند وارستهای است که بیتردید در زمره هنرمندان طراز اول هنر خوشنویسی است که قریب به 45 سال است در شهر کرمان به فعالیت در این رشته مشغول است و تاکنون شاگردان بیشماری را آموزش داده و آثار خوشنویسی گرانبها و ارزشمندی را در شهر کرمان پدید آورده است به مناسبت برگزاری نمایشگاه شگفتیهای قلم از آثار وی درنگارخانه ارغوان کرمان با این هنرمند گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید:
استاد آشنایی شما با دنیای خوشنویسی چگونه بود و اولین خطی را که تحریر کردید، به یاد دارید؟
آشنایی و بعدها انس من به عالم خوشنویسی به دوران کودکی بر میگردد. جالب است بدانید در دوران ابتدایی و سال سوم ابتدایی خطم چندان خوب نبود به طوری که براساس رسم مدارس آن دوران همیشه به خاطر خط بدم مورد تنبیه قرار میگرفتم آن دوران نوشتن مشق با قلم فرانسه بود و من تصمیم گرفتم برای رهایی از تنبیه آموزگارانم به تمرین خطاطی بپردازم. به یاد دارم پدر مرحومم قلمی برایم محیا کرد و سرمشقی برایم نوشت و از من خواست که به تمرین نوشتن بپردازم. سالها به همین منوال گذشت و من به صورت خودآموز و تجربی به نوشتن و تحریر خط پرداختم و در سن 16 سالگی در شیراز گاهی از روی تابلوها و سردر فروشگاهها تقلید میکردم و مینوشتم.
در سال 1349 به تهران رفتم. در تهران دوست و همکار عموی من دکتر مرتضی صراف که همسر دختر دکتر معین لغتشناس برزگ بود نمونه خط مرا دید و از آنجا که اطلاع داشت انجمن خوشنویسان ایران راه اندازی شده است توصیه کرد که من برای آموزش به آنجا مراجعه کنم. انجمن خوشنویسان ایران در سال ۱۳۴۶ به همت استادانی چون حسین میرخانی، علیاکبر کاوه، ابراهیم بوذری، سید حسن میرخانی، خسرو زعیمی، دکتر مهدی بیانی راهاندازی شده بود. متاسفانه در آن دوران هنر خوشنویسی چندان مورد توجه نبود و بیشک راهاندازی انجمن خوشنویسان اتفاق مهمی بود که منجر به حفظ و گسترسش هنر خوشنویسی در ایران شد.
بههرحال به انجمن مراجعه کردم و در خدمت استاد سید حسن میرخانی مشغول تلمذ و یاد گیری خط و خوشنویسی شدم. از آنجایی که تا آن سال نوشتن و خطاطی من بدون قانون و شیوه مشخص و صرفا تجربی بود استاد فرمودند که هرچه تاکنون نوشتهای را فراموش کن و نوشتن براساس قواعد و شیوه صحیح را بدین ترتیب آغاز نمودم اما از آنجا که علاقه و سابقه نوشتن در سالهای قبل را داشتم به سرعت پیشرفت کردم به طوری که به تشخیص استاد نیازی به گذراندن دوره متوسط نداشتم و دوره خوش را به سرعت طی کردم و پس از آن به سطح عالی رسیدم. اما در پاسخ به بخش دوم سوالتان باید بگویم که اولین سرمشق رسمی که بنده از استاد میرخانی گرفتم و صدها بار آنرا تحریر کردم و نوشتم مصرعی بود از کتاب بوستان سعدی با این عنوان : جوانا ره طاعت امروز گیر.
استاد چه شد که به کرمان تشریف آوردید و برایمان از خاطرات خود در خصوص راه اندازی اولین کلاس آموزش خوشنویسی در کرمان بگویید؟
حدود 8 سال از راه اندازی انجمن خوشنویسان گذشته بود، اما انجمن در مراکز استانها و شهرستانها فعال نبود، به خاطر دارم در اوایل سال 1354 استاد میرخانی به بنده امر فرمودند که به کرمان بروم و کلاسهای خوشنویسی را در کرمان راه اندازی کنم. امر و توصیه استاد میرخانی برای من اهمیت و ارجحیت داشت و این بدین دلیل بود که استاد حسن میرخانی شخصیتی عارف مسلک و وارسته بود که جدای از خوشنویسی برای شاگردان اسوه اخلاق و معرفت بود، ایشان بسیار کم سخن میگفت و بیشتر مواقع را در سکوت سپری میکرد و جدای از خوشنویسی اهل ادب و شعر نیز بود و دیوان شعری به نام «دیوان بنده» نیز سروده ایشان است.
من از همان جلسه اول که به محضر ایشان رسیدم مجذوب شخصیت ایشان شدم. بههرحال همچنان که گفتم امر و توصیه استاد برایم مهم و لازم الاجرا بود. در آن دوران کارمند بانک ملی بودم و درخواست انتقال از تهران به کرمان دادم که مورد موفقت واقع نشد با این حال و با وجودی که شغلم را از دست میدادم راهی کرمان شدم. مادر مرحومم اهل رفسنجان بود و خواهرم همسر آقای محمدی روزنامه نگار و شهردار اسبق رفسنجان بود و در کرمان سکونت داشتند، از این رو تا حدودی با کرمان آشنا بودم. اما یک سوال در ذهنم بود که چرا استاد میرخانی بنده را مامور رفتن به کرمان کرد در صورتی که اهل شیراز بودم و در شیراز هم انجمن فعالیتی نداشت. البته بعدها پاسخ خود را یافتم .استاد میرخانی ارادت ویژه ای به شاه نعمت الله ولی داشت و از همین رو به کرمان نیز علاقه خاصی داشت و از همین رو راه اندازی کلاسهای آموزش خوشنویسی در کرمان برایشان اهمیت داشت.
به یاد دارم که اواخر خردادماه 1354 به کرمان آمدم و در همان بدو ورودم نامهای به اداره فرهنگ و هنر کرمان نوشتم با این مضمون که من دارای مدرک دوره عالی از انجمن خوشنویسان ایران هستم و جهت راه اندازی کلاس خوشنویسی در کرمان نیاز به همکاری دارم. خوشبختانه اداره فرهنگ و هنر هم مساعدت کرد واتاق و میز و صندلی در خانه فرهنگ آن زمان در اختیار من گذاشت و پس از تبلیغ سه نفر هنرجو ثبت نام کردند که اولین هنرجویان هنر خوشنویسی در کرمان محسوب میشوند و آقایان علی رشیدی و محمد میرزایی و غلام عباس شاه محمدلو بودند که اکنون از اساتید هنر خوشنویسی میباشند. پس از گذشت چندین ماه به تدریج تعداد هنرجویان بیشتر شد و علاقمندان بسیاری برای یادگیری خوشنویسی به کلاسها مراجعه میکردند. باید به این نکته اشاره کنم که بنده با کمک هنرجویان و بعضی دوستان، «104» کلاس آموزش خوشنویسی درنقاط مختلف استان کرمان راهاندازی کردم و هنرجویانی که دورههای خود را گذرانده بودند و توانایی آموزش داشتند را مامور رفتن به شهرستانها می کردم و با وسیله نقلیه خودم به همه این کلاسها سرکشی میکردم و طی همه این سالها. تمام تلاش خود را صرف گسترش آموزش خوشنویسی دراستان و شهر کرمان نمودم. در ابتدای فعالیت هنرجویان برای آزمون تعیین سطح بایستی به تهران مراجعه میکردند اما پس از مدتی انجمن خوشنویسان اجازه برگزاری آزمون را به شعبه کرمان داد.
استاد، در طول فعالیت هنری شما از یک دوره مشخص شاهد یک تحول و تغییر در شیوه تحریر هم از منظر محتوا و هم از نظر تکنیک و اندازه هستیم به طوری که از شیوه رایج و معمول خوشنویسی فاصله گرفتهاید که فصل مهمی در کارنامه هنری شما محسوب میشود لطفا در خصوص چگونگی این دوره فعالیتتان برایمان بگویید؟
همه ما می دانیم که در اثر استمرار و تمرین خطنویسی و نوشتن میتواند بعد از مدتی خط خوب و خوشی داشت. اما همواره در ذهن من این سوال بود که حالا پس از این که خط ما زیبا و خوب شد چه باید کرد؟ روال معمول این است که اشعار و روایتها را فرد بعد از اینکه خط زیبا و خوشی یافت، مینویسد و این نهایت کار بود اما من همیشه دوست داشتم که کار و تحریرم محدود نبوده و اینگونه خاتمه نیابد و از پروردگار میخواستم که در مسیر خوشنویسی کاری کنم که تاکنون کسی نکرده است و به قولی یک کار تکرار نشدنی باشد.
از جوانی واژه عشق که مورد تاکید بزرگان و عرفا و شعرا بوده است برایم بسیار جذاب و دارای کشش و جاذبه بود از همین رو به خواندن و مطالعه و پژوهش در خصوص واژه عشق پرداختم و در این راه اتفاقاتی برایم رخ داد و به جهت عنایت خداوند متعال دریچهای به رویم باز شد و با دنیایی از شور و اشتیاق شروع به تحریر نمودم واینگونه شد که از اوایل سال 1363 مجموعه پریشانی شکل گرفت.
لطفا در خصوص مجموعه پریشانی توضیح دهید که شامل چند اثر میباشد؟ آیا امکان نمایش این آثار فراهم است؟
همانطور که اشاره کردم مجموعه پریشانی از اوایل سال 1363 شکل گرفت که در حقیقت این مجموعه سیر هفت وادی عشق و سلوک درکارهای من محسوب میشود. این مجموعه شامل 110 تابلو و اثر است که به لطف پروردگار در مجموع تابلوهای این مجموعه تاکنون یازده میلیون واژه «عشق» و پنجاه و پنچ میلیون ذکر مقدس را به رشته تحریر درآوردهام ودر زیر تمام این تابلوها به عنوان امضای اثر نوشتهام: «در زیر آسمان پرستاره و فضا و هوای مقدس کرمان تحریر شد» و این خواهد ماند زیرا بر این باورم که شهر کرمان شهر خاص و مقدسی است گرچه من کرمانی نیستم و زاده شیرازم، اما همه اثار مهم من به خصوص مجموعه پریشانی در شهر کرمان تحریر شده و تنها یک تابلو در شیراز به نگارش در آوردهام که نیمه کاره رها شد. اینجا باید این را بگویم که شهر کرمان، کوههای اطراف آن به خصوص منطقه صاحب الزمان، دشت و گلزار و طبیعت این شهر و استان برای من الهام بخش بوده و هست و برای این کوه و طبیعت و شهر حرمت خاصی قایلم و از همین رو در انتهای هر تابلو واثر مجموعه پریشانی جملهای که عنوان کردم را نوشتهام اما در خصوص بخش دوم سوالتان باید عرض کنم انشاالله قصد دارم بخشی از این مجموعه را در ماههای آینده بعد از ماه محرم و صفر به نمایش بگذارم.
این نمایشگاه شامل چند اثر وتابلو های آن با چه موضوعاتی است؟
این نمایشگاه شامل 100 تابلو است که از سال 1390 تاکنون به نگارش درآوردهام و موضوعات آن اشعار شاعران بزرگی چون حافظ و سعدی و مولانا و عطار است. متاسفانه همواره برمن این نقد را وارد میکردند که اکثر آثارم مذهبی و آیینی و نوشتن ذکر است در حالی که این گونه نیست و من در آثار متعددی به اشعار شعرا و کلام بزرگان ادب هم پرداختهام و در حقیقت یکی از دلایل برپایی این نمایشگاه نشان دادن این آثار است.
باید در اینجا به این نکته اشاره کنم که تاکنون اقدام به فروش آثارم نکردهام و این در حالی است که درخواستهای فراوانی جهت خرید آثارم از سوی مراکزی مثل آستان قدس رضوی در مشهد، مجمع جهانی اهل بیت در قم، و مراکزی در شیراز داششتهام؛ و حتی از سوی مراکزی در خارج از کشور که به طور مثال میتوانم به امارات اشاراه کنم که با قیمتهای بسیار هنگفت خریدار کارهایم بودهاند و من نفروختهام اما در حقیقت اکنون دلیل اصلی برپایی این نمایشگاه فروش این تابلوها برای تامین بخشی از هزینه راهاندازی نگارخانه و گالری جهت نمایش مجموعه پریشانی است که به صورت کاملا شخصی در حال پیگری آن هستم.
در طول سالهای گذشته همواره در طی سفر مقامات مهم کشوری به کرمان بازدید مسولین از جمله رییس جمهور و وزرا و دیگر مقامات بلندپایه از نمایشگاه و آثار بنده جزو برنامههای همیشگی بوده است اما با این وجود هیچگاه حمایت و مساعدتی از سوی مدیران و مسولین استان جهت راه اندازی نمایشگاه ثابت و گالری نمایش آثارم به خصوص مجموعه پریشانی صورت نگرفته است و طی این سالها همواره قولهایی داده شده که هیچگاه بدان عمل نشده است. بنابراین دیگر امیدی به مساعدت و یاری مسولین و متولیان فرهنگی ندارم و این در حالی است که طی این سالها حاضر بوده و هستم که بدون هیچ چشمداشتی مجموعه آثارم که قیمت هرکدام از تابلوهای آن بسیارهنگفت وگران است و به راحتی امکان فروش آنها را دارم به شهر کرمان هدیه بدهم و براین باورم و مطمئنم که راهاندازی این نمایشگاه تبعات مثبت فراوانی برای شهر کرمان از جمله سفر توریست و گردشگرفرهنگی و... را در پی خواهد داشت. همانطور که گفتم من در ذیل تک تک آثارم به خلق آنها در فضا و هوای پاک و مقدس اشاره نموده و باور دارم که کرمان شهر مقدسی است. و این جمله در ذیل آثارم همچون سندی در آینده و تاریخ مورد استناد قرار خواهد گرفت و فکر میکنم درخواست من برای در اختیار گرفتن مکانی برای راهاندازی نمایشگاهی ثابت در خواست به حق و معقولی است و شاید در جغرافیای دیگر روند صحیح این است که مدیران و متولیان امر از هنرمند درخواست راه اندازی نمایشگاه را داشته باشند تا هنرمند از مدیران. ولی چه میتوان که به قول حضرت حافظ :
هنر نمیخرد ایّام و بیش از اینم نیست
کجا روم به تجارت بدین مطاع کساد؟