شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • شورا و شهر
  • شماره خبر: 9606044
  • 25 دی 1396
  • 19:52
  • امتیاز:5/4
  • امتیاز شما
معماري ايراني و اسلامي هويت من و سبک زندگي من است

معماري ايراني و اسلامي هويت من و سبک زندگي من است

حس تعلق داشتن به تاریخ، اجتماع و يک مکان خاص، یکی از ویژگی‌های ذاتی انسان است و هر ملتي برای آن‌که بتواند موجودیت خود را بر پایه‌های محکمی بنا بگذارد باید بتواند برای خود هویت ملی را پی‌ریزی کرده و با ارتقا و تقویت آن در جهت حفظ آن بکوشد. اين ويژگي خاص که فرد و جامعه را از فرد و جامعه دیگر متمایز می‌کند همان هويت است و در بخش‌های مختلف زندگی دیده می‌شود. مقوله‌ي معماری به عنوان جزیي از فرهنگ و هويت يک اجتماع، مي‌تواند در خود جلوه‌اي از سبک زندگی، هنر، ادبیات و مذهب را داشته باشد؛ اما متاسفانه معماری امروزی با باورها، ارزش‌های پایدار معماری ایراني و اسلامي و حتی با فرهنگ و اقلیم مناطق مختلف کشور مطابقت ندارد و این عدم تطابق خود را در ابعاد مختلف در ساختمان‌ها و سیمای عمومی شهر نشان داده است. با خانم دکتر فيروزه آزمون، دکتراي معماري و شهرسازي و مدرس دانشگاه در این رابطه گفت‌وگو کردیم.‌

• خانم دکتر، با توجه به اهميت مقوله‌ي فرهنگ درابعاد مختلف زندگي چرا حفظ ارزش‌هاي ايراني و اسلامي را در معماري ضروري مي‌دانيد؟ آيا اين نکته در شهر کرمان رعايت شده است؟
بايد بگويم ضرورت حفظ ارزش‌هاي ايراني و اسلامي به حفظ هويت برمي‌گردد چرا که ما در واقع در جهاني ناپايدار زندگي مي‌کنيم  و براي اين‌که بتوانيم به زيستن  ادامه دهيم بايد يک‌سري از چيزها را ملاک قرار داده و به آن احساس تعلق کنيم. اين هويت مي‌تواند اجتماعي، فرهنگي و زباني باشد و مي‌تواند خود را در سبک زندگي و ديگر مظاهر زندگي از جمله معماري نشان دهد و معماري اسلامي و ايراني، فرهنگ و هويت شهر ما را مي‌سازند اما متاسفانه اين مقوله در اغلب شهرهاي ايران از جمله شهر کرمان رعايت نمي‌شود.

• به نظر شما چرا اين مساله در اغلب شهرهاي ايران ‌هم‌چون شهر کرمان که به پيشينه‌ي تاريخي خود مي‌بالد،  کم‌رنگ شده است؟
دلايل متفاوتي براي آن وجود دارد؛ يکي از دلايل اين است که امروزه جامعه‌ي ما در حال دگرگوني‌ فرهنگي است و چه بخواهيم چه نخواهيم به واسطه‌ي تکنولوژي و ورود ارزش‌هاي فرهنگي ديگر يک‌سري چيزها به عرصه‌ي زندگي ما وارد شده است. موضوع ديگر شناخت و آگاهي کارشناسان معماري از اين مقوله است؛ يعني من معمار که مي‌خواهم طبق الگوهاي ايراني واسلامي طراحي کنم آيا واقعا اين مقوله‌ها را درست شناخته‌ام يا خير؟ 

• منظور شما اين است که دانش‌آموختگان معماري ما با مقوله‌ي معماري اسلامي و ايراني آشنايي ندارند؟ 
بله دغدغه‌اي که با آن مواجه هستيم؛ آموزش آکادميک رشته‌ي معماري است. در دروس معماري چندان به اين مقوله اهميت داده نشده است و تنها در حد شناخت اوليه‌، برخی از دوره‌هاي تاريخي معماري کهن ايراني و اسلامي معرفي مي‌شود. ما براساس اين آموزش‌ها بايد نگاه کنيم و ببينيم که چه کساني ساختمان‌هاي شهر کرمان را طراحي کرده و مي‌سازند  و چه توقعي از آن‌ها مي‌توانيم داشته باشيم؟ منظورم اين است، دانشجوي معماري چهار سال درس مي‌خواند و با گرفتن عنوان مهندس شروع به کار مي‌کند اما به‌طور واقع چه مقدار الگوي معماري ايراني به او آموزش داده‌ايم؟  آيا مي‌توانيم در اين زمينه از او انتظاري داشته باشيم؟ در اين‌جا ما اساتيد معماري مسئوليت داريم چرا که اين فرد با آموزش‌هاي من فارغ ‌التحصيل مي‌شود و در نهايت براي شهر من و شما طراحي مي‌کند. 
شما در بخشي از صحبت‌هاي خود به ورود ارزش‌هاي فرهنگي ديگربه فرهنگ ايراني اشاره کرديد؛ چگونه اين ارزش‌ها وارد عرصه‌ي معماري ما شد؟
مثالي در مورد آشپزخانه‌هاي اپن برايتان بگويم. همان‌طور که مي‌دانيد اين شيوه هرگز در فرهنگ ما نبوده است. براي روشن شدن موضوع  تاريخچه‌اي را برايتان بازگو مي‌کنم که چگونه ابتدا آشپزخانه‌هاي اپن وارد فرهنگ اروپايي شد. اروپا در دوره‌اي قرار داشت که انسان مداري محور بود و مي‌خواستند اين مقوله را جايگزين عقايد قرون وسطاي خود کنند و اين زماني بود که با رخ دادن انقلاب صنعتي جمعيت روبه فزوني گذاشت و نيروي کاري که مي‌خواستند  در شهرهاي صنعتي کار کنند افزايش يافت بنابراين براي مستقر کردن اين جمعيت کارگر آپارتمان‌هايي وسيع با پلان‌هاي باز ساخته شدند که آشپزخانه‌ي  اپن جزو آن بود و کم‌کم اين شيوه‌ي معماري تحت تاثير سفر کارشناسان و مسئولان به اروپا  وارد معماري ايراني شد  درحالي‌که ما ايراني‌ها به گونه‌اي متحد زندگي کرده و به يک‌ديگر وابسته هستيم و اين يک اشتباه بود که ما فرهنگ آپارتمان‌نشيني و آشپزخانه‌هاي اپن اروپايي را که آن‌ها به واسطه‌ي يه پروسه به دست آورده بودند بي‌محابا قبول کرده و يک دفعه وارد فرهنگ خود کرديم.

• خانم دکتر منظور شما از سبک زندگي متحد که ايراني‌ها در گذشته داشتد و به نوعي به يک‌ديگر وابسته بودند چيست؟ اين فرهنگ چگونه در معماري گذشته نمود داشت؟ 
اين به فرهنگ و رفتار ما ايراني‌ها برمي‌گردد. خانه‌هايي که در کرمان قديم بودند يک حياط مرکزي داشتند و تمامي اتاق‌ها و پنجره‌هاي آن روبه حياط  اصلي بودند. فرزندان بعد از ازدواج از خانه نمي‌رفتند و همه با هم به صورت متحد درهمان خانه زندگي مي‌کردند و به شدت به هم وابسته بودند. مورد ديگري که طبق معماری اسلامی ـ ایرانی گذشته به آن اهميت داده مي‌شد رعایت و حفظ حریم درون خانه برای خانواده بود براين اساس قبل از وارد شدن به حياط يک پيش ورودي براي خانه‌ها تعبيه مي‌شد که حريم خانه را حفظ مي‌کرد و اجازه نمي‌داد افراد نامحرم يک دفعه وارد حياط خانه شوند .

• با توجه به اين‌که موضوع محرميت و حفظ حريم خانه هم‌چنان براي ما ايراني‌ها حايز اهميت است آيا در معماري امروز اين مقوله  در خانه‌‌سازی لحاظ می‌شود؟
خير، در نقشه‌ی خانه‌هاي امروزي چنين چيزي نيست. در سبک خانه‌هاي جديد در را که باز مي‌کنيم مستقيم وارد پذيرایي مي‌شويم  در حالي‌که چند سال پيش يک پيش ورودي هم بود که آن‌هم از بين رفته است.
 بايد بگويم علاوه بر کارکرد فرهنگي اين پيش ورودي تبادل حرارتي ايجاد مي‌کرد  و باعث مي‌شد خروج گرما و سرما از خانه کم‌تر شود ولي الان کسي آن را قبول نمي‌کند. 

• به نظر شما معماري امروز ما در سبک زندگي ما چه تغييري ايجاد کرده است ؟
همان‌طور که گفتم در گذشته ساختار خانه‌ها به گونه‌اي طراحي شده بود که ارتباطات بيش‌تر بود و آدم‌ها سرزنده‌تر و شاداب‌تر بودند اما مسکن‌هايي که هم‌اکنون ساخته مي‌شود اين چنين نيست. مشکل ما اين است که در طراحي ساختمان به انسان‌ها و ارتباط‌شان فکر نمي‌کنيم و اين‌را درنظر نمی‌گیریم  که بين بلوک‌ها فضايي ايجاد کنيم که تعاملات مردم بيش‌تر شود؛  پس داريم با اين شيوه سبک زندگي مردم را تغيير مي‌دهيم و خود به خود مردم را از هم  دور مي‌کنيم  و اين ديگر فرهنگ اسلامي و ايراني نيست.

• به نظر شما چرا بايد در زندگي اجتماعي، سبک زندگي و ساختمان‌سازي از هويت ايراني و اسلامي تبعيت کنيم؟
خوب اين هويت من است و چيزي است که من را به فرهنگ پايبند مي‌کند تا خودم را پيدا کنم، بشناسم و شناسانده شوم. هويت ايراني و اسلامي در وجود من بوده و من نمي‌توانم آن‌را تغيير دهم  و به واسطه‌ي عوامل ديگر که ما آن‌را تهاجم فرهنگي ناميده‌ايم تحت تاثير آن قرار گيرم. اگر قرار باشد طرز لباس پوشيدن‌ام، زبان‌ام، سبک زندگي و معماري‌ام اروپايي و غربي شود خوب من ديگر ايراني نيستم. اروپايي هم نيستم يک آدم بي‌هويت هستم که خود را گم کرده است. 

• خانم دکتر، بسیاری از کارفرمایان با رعایت این موارد مخالف‌اند، در این شرایط چه بايد کرد؟
  بله، بارها در طراحي با کارفرماياني روبه‌رو بوديم که مخالفت کرده‌اند مثلا مي‌گويند من از اين نقشه که پيش ورودي دارد خوش‌ام نمي‌آيد؛ یا می‌گویند مد نيست اما کاري که منِ طراح مي‌توانم انجام دهم تا او را راضي کنم خلاقيت است، يعني من چقدر مي‌توانم عناصر ايراني اسلامي را در معماري قرار دهم و از طرفي پاسخ‌گوي نيازهاي مردم مدرن امروز باشم؟ پس اين ارتباط و اتصال بايد هوشمندانه باشد و بتوانم 10 سال آينده  را هم در الگوي معماري خود ببينم و علاوه برآن به اين فکر کنم که آیا با  اين شيوه‌اي  که طراحي کرده‌ام مي‌توانم حس وحال خوبي به کارفرما بدهم يا خير؟

• با توجه به تجربه‌اي که در اين زمينه داريد به نظر شما مردم به  طراحي ايراني و اسلامي چه واکنشي نشان مي‌دهند؟ آيا کاملا با آن مخالف هستند و اين شيوه را نمي‌پسندند؟
 خير؛ جالب اين است که مردم نگاه مثبت دارند و هر ايراني به فرهنگ و ساخته‌‌ی دست ايراني حس خوبي دارد. اگر به طرف بگويم بيا از اصول ايراني و اسلامي در طرح خانه خود استفاده کن تمسخر نمي‌کند و بي‌تفاوت نيست اما به دلايل اقتصادي آن را  قبول نمي‌کند؛ پس مي‌بينيم زمينه‌ی آن هست و حس خوبي نسبت به آن وجود دارد. ما بايد آگاهي عمومي مردم را بالا ببريم  و اين ديگر به متوليان امر برمي‌گردد که چگونه مي‌توانند آن‌را تبليغ و اطلاع‌رساني کنند و چيزي که خودش بتواند خودش را تبليغ کند مي‌تواند جاودانه باشد.

• گفتید معماري ساختمان بايد به گونه‌اي باشد که صاحب ملک حس وحال خوبي داشته باشد. به نظر شما چرا درآپارتمان‌هاي امروزي اين حس وحال وجود ندارد؟
برمي‌گرديم به  خانه‌ي مادر بزرگ و پدر بزرگ؛ اگر نگاهي به آن‌ها  بیندازیم لذت مي‌بريم و زيبايي آن خانه‌ها ما را به تحسين وا مي‌دارد. امروز اين واقعيت تلخ وجود دارد که خانه‌هاي امروزي ديگر آن حس وحال گذشته را ندارند زیرا من به اين خانه احساس تعلق نمي‌کنم و از سقف تا ديوار آن برايم بيگانه است.
نمونه‌ي عيني آن ويلاهاي هفت‌باغ است. اگر مي‌گوييم ويلا يعني اروپايي و باید به شکل شيرواني بسازيم. من نمي‌دانم چه چيزي باعث شده مردم به اين سمت گرايش پيدا کنند. شايد ما و هم‌کاران ما مقصر هستند که به سليقه‌ي کارفرما کار مي‌کنند در حالي‌که کارفرما اصلا به اصول معاري آگاه نيست و من معمار هستم که بايد به او بگويم اين نقشه و طرح براي شهر کرمان مناسب نيست.

• شما به شيوه‌ي غلط ساختمان‌سازي و استفاده ازسقف‌هاي شيرواني و نماهاي اروپايي در هفت‌باغ اشاره کرديد آيا اين شيوه‌ي غلط در داخل شهر کرمان هم غالب است؟ دراين صورت مقصر کيست؟
بله، اگر از بالا نگاه کنيم سقف‌هاي شيرواني زيادي را مي‌بينيم. درحالي‌که کرمان به واسطه‌ي اقليم خشک و کم باران نياز به چنين ساختمان‌هايي با چنين سقف‌هايي ندارد. مشکل ديگر استفاده از مصالح نامناسب مانند فلز، چوب و شيشه است. کرمان به واسطه‌ي آفتاب تندي که دارد نبايد از فلز در نماي ساختمان آن استفاده کرد چراکه انعکاس اشعه‌ي خورشيد بسيار براي چشم‌آزاردهنده است. استفاده از شيشه نيز بايد هوشمندانه باشد زيرا شيشه نور را به راحتي عبورمي‌دهد و ساختمان حالت گلخانه‌اي پيدا مي‌کند؛ پس مي‌بينيم که مصالح ساختماني اصلا مناسب اقليم  و هويت فرهنگي الان وآينده‌ي شهر کرمان نيست و اين مشکل برمي‌گردد به آگاهي عمومي مردم و به من اجرا کننده که نمي‌توانم کارفرما را قانع کنم .

• نظر شما درباره‌ی بلند مرتبه‌سازي در شهر کرمان چیست؟
بايد بگويم بستر خاک شهر کرمان به درد بلند مرتبه‌سازي نمي‌خورد و خيلي بايد عميق زيرسازي شود تا بتوان يک پايه و اساس محکم براي سازه ايجاد کرد؛ هرچند بلند مرتبه‌سازي نشان دهنده‌ي  مدرن بودن است، اما ما در شهر کرمان زمينه‌‌ی بلند مرتبه‌سازي را نداشتيم و شهر کرمان هم براي اين کار مناسب نيست اما نمي‌توانيم جلوي پيش‌رفت و عمران شهرسازي را بگيريم اما بايد اصولي کار کنيم.

• به نظر شما معماري کدام يک از شهرهاي ايران طبق الگوي ايراني و اسلامي بوده و با اقليم آن تناسب دارد؟  
در شهر يزد اتحاد و همگني بين ساختمان‌ها بيش‌تر است البته هرچند دربخشي از بافت تاريخي کرمان از جمله ميدان شهداء(مشتاق) کارهاي خوبي در جهت حفظ و احياء معماري اسلامي و ايراني انجام شده اما مشکلي که وجود دارد ناهمگون بودن ساختمان‌ها در بافت قديم شهراست مثلا ساختمان‌هايي با معيارهاي بافت قديم حفظ  و مرمت شده است اما در کنار آن ساختمان بلندي  با شيوه‌اي و رنگي متفاوت ديده مي‌شود که هيچ سنخيتي با بافت سنتي و قديمي شهر ندارد.

• به نظر شما برای جلوگيري از به وجود آمدن چنين مشکلاتي در فضاي معماري و ساختمان‌سازي شهر کرمان چه ارگان‌هايي مي‌توانند دخالت کنند؟
نظام مهندسي، مسکن و شهرسازي و شهرداري و البته اداره‌ي استاندارد نقش اساسي در تاييد مصالح مورد استفاده دارند و جزء ارگان‌هاي نظارتي هستند.

• سخن آخر...
در هر صورت ما آدم پنجاه سال پيش نيستيم و نمي‌توانيم در خانه‌اي بزرگ با جمعيت زياد زندگي کنيم، شايد براي صرف يک چاي به يک چاي‌خانه‌ی سنتي برويم اما براي زندگي چنين خانه‌اي را انتخاب نمي‌کنيم. از طرف دیگر جمعيت ما روبه افزايش بوده  و فرد گرايي جاي جمع گرايي را گرفته است این مساله هم مانع از پذیرش نقشه‌های قدیمی می‌شود؛ اما کاري که مي‌توانيم بکنيم این است که دست‌کم نماهاي خانه‌ها را سنتي و مطابق با الگوي ايراني بسازيم  و تا جاي ممکن در طراحي داخلي، ارزش‌هاي ايراني و اسلامي را رعايت کنيم. 
در حقیقت معماري اسلامي وايراني اصالت ما را مي‌رساند و اگر از کسي اصالت آن‌را بگيريم او را نابود کرده‌ايم.

 

مهدیه جعفری

15.6593